منظر (Mar 2022)

مرکز، هستی‌بخش ‌محله

  • سید امیر منصوری

DOI
https://doi.org/10.22034/manzar.2022.146650
Journal volume & issue
Vol. 14, no. 58
pp. 3 – 3

Abstract

Read online

مرکز از مفاهیم کلیدی تمدن‌های باستانی است که در تبیین جهان به نقش آسمان و آفرینندۀ غیرمادی در ایجاد هستی باور داشتند. در زبان فارسی این پدیده را «هسته» نامیده‌اند که به معنای عنصر هستی‌بخش است. مانند هستۀ میوه که درخت مثمر را پدید می‌آورد. علوم تجربی نیز از تمرکز قابلیت باروری موجودات در هستۀ آنها در قالب ژن و ترکیبات دیگر یاد می‌کند و بر اصالت هسته در پیدایش موجودات تأکید دارد. به تأسی از قانونمندی حاکم بر موجودات طبیعی که وجود، بقا، تکثیر و توالد آنها وابسته به هسته است، در محصولات انسانی نیز به وجود هسته به‌عنوان پدیدآورنده و نگهدارندۀ محصول اعتقاداتی وجود دارد. از جمله در پدیدۀ شهر به‌عنوان یکی از عالی‌ترین محصولات انسان‌ساخت، مرکز که نقطۀ تأسیس و آغاز هستی شهر است، نقش هسته را ایفا می‌کند.در دنیای مدرن و با تفسیر لایه‌ای شهر، نظام سنتی وحدت‌گرا و متمرکز که بر رشد هسته و پدیدآوردن کلیت ‌شهر مبتنی بود، کنار نهاده شد. شهر مدرن از همجواری لایه‌های کارکردی شهر بدون وابستگی به تاریخ تأسیس و بی‌اعتنا به ارتباط‌های وجودی میان اجزای شهر پدید آمد. در حالی که در شهرهای ارگانیک، به معنای زنده، شهر از رشد هسته و ایجاد اندام‌های ثانویه تحت اثر استعداد موجود در هسته و نیازهای جدید حیات شهری پدید می‌آید. تمدن ایران به‌مثابۀ قدیمی‌ترین تمدن زندۀ انسانی، در پرتو فرهنگ اسلام توانسته نمونه‌های عالی از شهر را پدید آورد. شهر ایرانی دورۀ اسلامی در فضایی رشد کرد که ابزارهای مدیریت کمی، مانند امروز در اختیار نبود. از آنجا که فرآیند حاکم بر پیدایی و رشد شهر مبتنی بر «هستی‌بخشی» به فضای زیسته و براساس رشد ارگانیک هسته به‌مثابۀ عنصر جوهری شهر بود، توانست به تولید شهرهای متعالی منجر شود.ویژگی مهم شهر ایرانی دورۀ اسلامی، وجود محلات به‌عنوان زیرسیستم و کل‌های‌کوچک در شهر است. هر یک از آنها به نوبۀ خود از یک مرکز تغذیه می‌شوند که هم مولد و هم عامل بقای محله است. درک مفهوم یکه و یگانۀ محله به‌مثابۀ یک کل، وابسته به وجود ویژگی‌هایی است که مهمترین آنها مرکزمحله است. وجه مادی محله، متکثر و فاقد وحدت است؛ خانه‌ها، راه‌ها و خدماتی پراکنده در میان آنها. حس یکپارچگی و وحدت از این فضای متکثر محصول خوانش و ادراک ناظر از آن است. چنانچه ناظر بتواند وحدتی در میان عناصر متکثر ادراک کند، محله متولد شده است؛ والا یک پهنۀ شهری است. مهمترین عاملی که به ظهور مفهوم کل در میان اجزای متکثر محله کمک می‌کند، وجود مرکز است.مرکزمحله فضای مشترک و تعاملی اهل محله است که در ادراک آنها از مفهوم محله مشترک است. همگرایی فهم شهروندان از محیط که به‌واسطۀ مرکز صورت می‌گیرد، به تولد مفهوم یگانه محله می‌انجامد. لذا نقش مرکزمحله را بیش از یک کانون خدماتی یا تقسیم دسترسی بلکه به‌عنوان هستی‌بخش باید به حساب آورد. آنچه که از محله به‌مثابۀ یک کل فهم می‌شود، هستی واحد آن است نه اجزای متکثرش. وجود اجزا برای تحقق محله شرط است اما امکان ادراک یکپارچه شرط لازم دیگر آن است. لذا محله را باید مبتنی بر دو رکن اجزای مادی و حالت یگانه آن دانست. اولی از عناصر محل پدید می‌آید و دومی از سازمان فضایی و نوع ارتباط میان عناصر. فهم سازمان و ارتباط اجزا عمل ذهن است که به تولید منظر منتهی می‌شود. منظر خوانش ذهن از عینیت ملموس است. منظر، «هست‌شده»ای کلی ادراک‌شده است. در میان عوامل هستی‌بخش محله، نقش مرکز از بقیه اصیل‌تر است. از این رو با تضعیف مرکز‌محله، هستی محله و ادراک یگانۀ آن میان اهالی به ضعف می‌گراید و با تقویت مرکز، محله استوار و زنده می‌شود.

Keywords