مجله علوم تربیتی (Feb 2011)
تبیین و نقد حدود وظایف و اختیارات کنشگران آموزش و پرورش رسمی با نگاهی به اندیشهی فلسفی فوکو
Abstract
این مقاله به منظور تبیین دیدگاههای انسانشناسی و معرفتشناسی فوکو و نقد دلالتهای آن برای حدود وظایف و اختیارات کنشگران آموزش و پرورش رسمی (دولت، مدیران و معلمان) انجام شد. نتیجهی پژوهش حاکی از آن است که بر اساس دیدگاه انسانشناسی و معرفتشناسی فوکو دلالتهای زیر قابل استنتاج است. آموزش و پرورش در پی کشف معنا نیست، بلکه وظیفهی آن خودآفرینی است. آموزش و پرورش فاقد بنیانهای ثابت و جهانی است، چون حقیقت امری متکثر و زمانمند است؛ لذا روشهای ثابت و یکسان در تعلیم و تربیت مردود است. بر اساس مفهوم کثرتگرایی فوکو همهی فرهنگها در کانون توجه آموزش و پرورش قرار میگیرند. آموزش و پرورش مدنظر فوکو ضد اقتدارگرایی است؛ لذا علایق اعضای جامعه تا آنجا که ممکن است مورد توجه قرار میگیرد. آموزش و پرورش باید انتقادی باشد؛ لذا سخن معلم و متون درسی امری مقدس تلقی نمیشود. در آموزش و پرورش توجه به عنصر «دیگری» نقش اساسی دارد؛ یعنی معلم بتواند دانشآموز را از عناصر دیگر و فرهنگهای دیگر مطلع کند. آموزش و پرورش مبتنی بر گفتمان است. بر اساس دیدگاه فوکو دولت یا دستگاه حاکم نمیتواند به طور کامل آموزش و پرورش را در انحصار خود درآورد و یک نقش روبنایی دار. بنابراین آموزش و پرورش به سمت غیرمتمرکز شدن پیش میرود. همچنین در زمینهی وظایف و اختیارات مدیران در آموزش و پرورش اساساً پست مدرنها و فوکو هم از بکارگیری اصطلاح «مدیریت» خودداری میکنند و به جای آن اصطلاح «رهبری» را به کار میبرند، چون در رهبری مناسبات انسانی حاکم است. لذا از نظر فوکو رهبر بر حسب اقتضاء توسط دیگران برگزیده میشود بنابراین در مدرسه همهی قدرت در شخصی به نام مدیر متمرکز نمیشود. وظیفه و اختیار معلم هم در آموزش و پرورش ایجاد تحول و ارتباط موضوعهای مختلف درسی با مسائل وسیعتر اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است و به عنوان یک روشنفکر نقش ساختارزدایی خود را از فرهنگی که در آن زندگی میکند ایفا خواهد کرد. اما نقدی که به این دیدگاه وارد است، این است که حدود وظایف و اختیارات کنشگران آموزش و پرورش کاملاً مشخص و تعریف شده نیست، بنابراین رسیدن به هدفهای آموزشی و تربیتی با مشکل مواجه خواهد شد.