مبانی نظری هنرهای تجسمی (Feb 2020)
باززایی ریشه های خشونت در آلمان پس از جنگ جهانی دوم با تکیه بر آراء اسلاوی ژیژک مطالعه موردی (آنسلم کیفر_ گئورگ بازلیتس)
Abstract
خشونت تسری شده از جنگ در یک جامعه و عواقب آن در یک برهه زمانی خاص تمام نمی شود و در ادوار مختلف، باقی میماند. تحقیرها و سرخوردگیهای ناشی از جنگ توسط هنرمند تا مدتها پس از آن، به صورتهای مختلف در آثار هنری نمود پیدا می کند. این پژوهش، قصد دارد تا به بررسی تاثیرات جنگ بر آثار هنرمندانی بپردازد که تحت تاثیر دوره پرتلاطم بعد از جنگ، آثار خویش را خلق کرده اند و در پی آن است که نشان دهد، چگونه مفاهیم ناشی از سرکوب، همچون خشونت در آثار هنری نمود می یابد؟ با بررسی فرم و محتوای آثار هنرمندانی که تنها با ویرانه های پس از جنگ روبهرو بوده اند، به این پرسش می پردازد که شرایط اجتماعی و سیاسی، چگونه می تواند بر آثار هنرمندان آن عصر و بعد از آن، تاثیر بگذارد؟ همچنین، بازنمایی خشونت و فقدان هویت در آثار این هنرمندان تا چه میزان موفق عمل کرده است؟ روش پژوهش در این مقاله، توصیفی-تحلیلی است و با استفاده از منابع کتابخانه ای صورت پذیرفته است. چند نمونه از آثار هنرمندان معاصر آلمانآنسلم کیفر- گئورگ بازلیتس، و نوع ارتباط آن با دیدگاه ژیژک در باب خشونت را -که خشونت پنهان را موثرتر از خشونت آشکار می داند- از لحاظ فرم و معنا و مفهوم مورد کنکاش قرار می دهد. این پژوهش نشان می دهد، اثر هنری با وجود اینکه همیشه در طول تاریخ هنر، زیبا تلقی شده، برای بازنمایی زشتی ها و نابرابری ها، عقیم مانده است. زیرا اثر هنری از سوی مخاطب زیبا تلقی شده و این برای هنرمند معترض به شرایط اجتماعی، نوعی شکست محسوب می شود.
Keywords