مبانی نظری هنرهای تجسمی (Feb 2020)

باززایی ریشه های خشونت در آلمان پس از جنگ جهانی دوم با تکیه بر آراء اسلاوی ژیژک مطالعه موردی (آنسلم کیفر_ گئورگ بازلیتس)

  • میترا بهرام‌پور,
  • محمدرضا شریف زاده

DOI
https://doi.org/10.22051/jtpva.2020.25946.1080
Journal volume & issue
Vol. 4, no. 2
pp. 85 – 102

Abstract

Read online

خشونت تسری شده از جنگ در یک جامعه و عواقب آن در یک برهه زمانی خاص تمام نمی­ شود و در ادوار مختلف، باقی می‌ماند. تحقیرها و سرخوردگی­های ناشی از جنگ توسط هنرمند تا مدت­ها پس از آن، به­ صورت­های مختلف در آثار هنری نمود پیدا می ­کند. این پژوهش، قصد دارد تا به بررسی تاثیرات جنگ بر آثار هنرمندانی بپردازد که تحت تاثیر دوره پرتلاطم بعد از جنگ، آثار خویش را خلق کرده­ اند و در پی آن است که نشان دهد، چگونه مفاهیم ناشی از سرکوب، هم­چون خشونت در آثار هنری نمود می ­یابد؟ با بررسی فرم و محتوای آثار هنرمندانی که تنها با ویرانه­ های پس از جنگ روبه‌رو بوده­ اند، به این پرسش می ­پردازد که شرایط اجتماعی و سیاسی، چگونه می ­تواند بر آثار هنرمندان آن عصر و بعد از آن، تاثیر بگذارد؟ هم­چنین، بازنمایی خشونت و فقدان هویت در آثار این هنرمندان تا چه میزان موفق عمل کرده است؟ روش پژوهش در این مقاله، توصیفی-تحلیلی است و با استفاده از منابع کتاب‌خانه ای صورت پذیرفته است. چند نمونه از آثار هنرمندان معاصر آلمانآنسلم کیفر- گئورگ بازلیتس، و نوع ارتباط آن با دیدگاه ژیژک در باب خشونت را -که خشونت پنهان را موثرتر از خشونت آشکار می ­داند- از لحاظ فرم و معنا و مفهوم مورد کنکاش قرار می­ دهد. این پژوهش نشان می­ دهد، اثر هنری با وجود این­­که همیشه در طول تاریخ هنر، زیبا تلقی ­شده، برای بازنمایی زشتی­ ها و نابرابری ­ها، عقیم مانده است. زیرا اثر هنری از سوی مخاطب زیبا تلقی ­شده و این برای هنرمند معترض به شرایط اجتماعی، نوعی شکست محسوب می ­شود.

Keywords