سپهر سیاست (Sep 2018)
نقش طبقه متوسط جدید در بی ثباتی سیاسی ایران در عصر پهلوی دوم
Abstract
انقلاب اسلامی ایران را میتوان یکی از مهم ترین پدیدههای قرن بیستم دانست. در روابط سیاسی- اجتماعی جوامع مدرن، نقشپذیری طبقه متوسط جدید در مشارکتهای سیاسی، فرهنگی جامعه نکتهای قابل کتمان میباشد. این طبقه، کانون فعالیتهای سیاسی و فرهنگی در درون جامعه شهری جدید است و این در حالی است که طبقه متوسط جدید به لحاظ جایگاه اجتماعی و اقتصادی بینابینی خود گرفتار حفظ موقعیت و تراکم و انباشت نامحدود ثروت نیست و به خاطر موقعیتهای شغلی خود بار اصلی انقلابها، تحولات و اصلاحات آن را بر دوش دارد. تلاش رژیم پهلوی برای حفظ نظام سیاسی پدرشاهی نوین خود که عملاً با مشارکت طبقات اجتماعی منافات داشت و ورود اکثر کشورهای جهان در عرصه توسعه و نوسازی که موجب برانگیختن احساس جمعی طبقه متوسط جدید در ایران گردید رژیم را با معضلات خاصی مواجه ساخت و عملا حکومت را واداشت تا در برخورد با طبقات اجتماعی سیاست دوگانهای اتخاذ نماید و به مهار و کنترل طبقات اجتماعی اقدام نماید.در همین راستا روند نوسازی که در دوران پهلوی دوم تشدید گردید، بیتوجهی به طبقه متوسط جدید در روند عملکرد حزب رستاخیز در بیگانه سازی هرچه بیشتر این طبقه از حکومت و ساختار پدرشاهی نوین قدرت که با ظهور و قدرتیابی طبقه متوسط جدید مخالف است.