Literary Arts (Dec 2019)
مصداقهایی از مفهوم گروتسک در حکایتهای مثنوی
Abstract
وسعت اندیشۀ مولانا اقیانوس بیکرانی است که روندگان بحر حقیقت را قادر میسازد تا به هر کرانۀ آن لنگر اندازند و فراخور اندیشه و توان خویش مروارید معانی عرفانی را صید کنند. اندیشهای که برانگیزانندۀ حسی از سقوط بشریت است. سقوطی که مقدمۀ صعودی آگاهانه و هشیارانه به تعالی و خودشناسی است. او با طنزی زیرکانه و کاربرد تضاد و تناقض، اغراق، آمیختگی عناصر انسانی و حیوانی، بیان واقعگرایانۀ عناصر خیالی، ادبیات پورنو و رکیک و احضار ابعاد شیطانی، داستان سقوط انسان و ناتوانی او در شناخت حقیقت را بیان میکند و با برافکندن نقاب گنهکاری چهرۀ حقیقی خداپرستی را نشان میدهد. این شیوۀ بیان به گروتسک شهرت دارد؛ شیوهای که ماهیتی غمبار و مشمئزکننده دارد، در عین حال خنده را در مخاطب برمیانگیزد، خندهای خالی از شوق و شادی که ابزاری برای نشان دادن ضعفها، کمبودها، دردها و بیعدالتیهاست و با برانگیختن احساساتی متضاد، پاسخ مغشوش و دوگانۀ مخاطب را موجب میگردد و او را به تعمق و تفکر وامیدارد. در این مقاله نویسنده پس از تعریف گروتسک و ویژگیهای آن، به روش توصیفی-تحلیلی، به بررسی مصداقهایی از این گونه در اندیشه و افکار مولانا پرداخته و به این نتیجه رسیده است که حضور عناصر گروتسک در حکایتهای مولانا انکارناپذیر است. او بامحور قرار دادن شخصیت و موقعیتو تقابل آنها و بهرهگیری از کارکردهای متعدد گروتسکی، مفاهیم عرفانی ژرف و عمیقی را بیان میکند که به عشق حقیقی و تکامل انسان منتهی میشود.
Keywords