غالب (Jun 2024)
ردِ پای حکمتِ یونانی در اشعار عبدالواسع جبلی غرجستانی
Abstract
فلسفه همزادِ بشر است و فلسفهورزی نیز جلوهیی از تفکر انسانیاست؛ با قاطعیت میتوان گفت که هیچ دورهٔ تاریخی، بدون فلسفه نبودهاست. جای تردیدی نیست که فلسفهٔ غرب بهصورت مدون، از یونان به ما و سپس به همهٔ جهانیان رسیدهاست. در صدر اسلام بسیاری از منابع حکمی یونان بهدست اندیشهوران اسلامی ترجمه شد و باعث ظهور دانشمندان مختلفی در عرصهٔ فلسفة اسلامی و گسترش گزارههای فلسفی در میان شاعران و نویسندهگان فارسی زبان گردید. عبدالواسع جبلی غرجستانی، شاعر سدهٔ ششم هجری میباشد، وی ضمن آشنایی کامل با علوم معاصر خویش، آگاهی درخورِ توجهی از حکمت یونان داشته و آن را در شعرش بازتاب داده است. در مقالهٔ حاضر به هدف نمایاندن ظرافتهای بینش فلسفی شاعر، بیشتر توجه نگارندهگان به دنبال پاسخ به پرسشی است که آیا میتوان جبلی را پیرو فکر فلسفی یونانی دانست؛ زیرا آنگونه که از شعرهای وی بر میآید، طرز اندیشهٔ جبلی به علاوهٔ تفکر شادخواری اپیکوریسمی، در کل بیشباهت از افکار هلنیسم (یونانیمأبی) نیست، بهمنظور ارائۀ پاسخ به پرسش بالا با توجه به شاخصها و مؤلفههای فلسفة یونان، به شیوهٔ استقرایی با استفاده از شیوهٔ توصیفی ـ تحلیلی و ابزار کتابخانهیی، از میان تمام اشعارِ دیوان جبلی، شعرهای مسجل با طرز فکر یونانی دستهبندی، تطبیق و مورد بررسی قرار گرفتهاست. حاصل تحقیق بیانگر آناست که اندیشهٔ جبلی در مؤلفههای مادةالمواد هستی، فلسفهٔ اپیکوری یا گرامیداشتِ دم، اغتنام از فرصت، توجه به لذایذ دنیوی و تأثیرگذاری ستارهگان و افلاک بر انسانها، با فلسفهٔ یونانی منطبق است.
Keywords