Pizhūhish/hā-yi Falsafī- Kalāmī (Jun 2014)
دیلتای و کارکرد بنیادین مسائل هرمنوتیک در علوم انسانی
Abstract
دیلتای از جمله کسانی است که به نشانههای تاریخی توجه، و آنها را وارد بحث هرمنوتیک کرده است. هرمنوتیک دیلتای نشاندهنده یک جریان فکری بین نظریهپردازان قرن نوزدهم است که پرورده مکتب رمانتیک بودند. برنامه وی برای تحلیل حیات بشری و مفهومسازی وی از حیثیت تاریخی انگیزه مهمی را برای هایدگر به وجود آورد تا هرمنوتیک هستیشناسی خود را در انسان و زمان به وجود آورد. دیلتای کوشید برای روششناسی علوم انسانی بالاترین درجه ممکن را تضمین کند. او معتقد بود علوم انسانی نباید روشهای خود را از علوم طبیعی وام بگیرد. رویکرد دیلتای ارتباط وثیقی با اندیشههای کانت و هگل دارد و آنها را با هم جمع میکند. دغدغه مهم دیلتای هجمه پوزیتیویستها در آن زمان بود. پوزیتیویستها معتقد بودند اگر بخواهیم به علوم، تعین یا واقعیت ببخشیم، باید از روش تجربی واقعنما و به یک معنا ارزشگذار استفاده کنیم. در چنین شرایطی بود که دیلتای میکوشید نوعی ملاک برای عینی کردن یا تعین بخشیدن به علوم انسانی بیابد. در این مقاله میکوشیم چگونگی تأثیرگذاری مسائل هرمنوتیکی در برجستهسازی علوم انسانی و دفاع از عینیت آن در برابر علوم تجربی را نشان دهیم.
Keywords