مبانی نظری هنرهای تجسمی (Aug 2019)

تاثیرگذاری ساختار اجتماعی در گرایش به سبک‌های جدید در نقاشی ایران دهه چهل و پنجاه شمسی با تاکید بر دیدگاه‌ روبرت وسنو

  • مهدی کشاورز افشار,
  • رویا روزبهانی

DOI
https://doi.org/10.22051/jtpva.2019.25643.1066
Journal volume & issue
Vol. 4, no. 1
pp. 5 – 16

Abstract

Read online

پژوهش پیش‎رو برآن است با تاکید بر دیدگاه روبرت وسنو عوامل جامعه‌شناختی موثر بر گرایش‌های جدید هنر نقاشی در دهه‌های چهل و پنجاه شمسی ایران را مورد تحلیل قرار دهد. چارچوب نظری مورد استفاده بر مدل نظری تغییرات گفتمانی وسنو شامل سه دسته مفاهیم استوار است. فرضیه پژوهش این است که تغییرات گفتمانی و ساختار اجتماعی دهه چهل و پنجاه شمسی ایران موجب گرایش‎های فرمی و محتوایی هنرمندان و پرداختن به سبک‎های جدید در هنر نقاشی گردیده است. چگونگی تاثیرگذاری ساختاراجتماعی در پرداختن به سبک‎‎های جدید و متنوع نقاشی در دوران مذکور مورد هدف پژوهش حاضر است. این پژوهش با رویکردی تبیینی، روش تفسیر تاریخی، و با استفاده از داده‌های تاریخی از طریق گردآوری مستندات کتابخانه‎ای به تبیین راه‌ها، شیوه‌ها و مکانیسم‌هایی می‌پردازد که از طریق آن‌ها، شرایط اجتماعی مزبور، نوآوری و گرایش هنری را در دایره زمانی مورد بحث، ممکن ساخته است. برآیند پژوهش نشان‌می‎دهد که جنبش‌های هنری همواره در ارتباط با محیط اجتماعی‌شان هستند. منابع اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نیروهای محرکی برای تولید فرهنگ، اندیشه و هنراند. به‌واسطه سیاست‌های اصلاحی در دهه چهل و پنجاه، شکل‌گیری طبقه متوسط جدید، افزایش جمعیت، ارتقا سطح سوادآموزی، مشارکت زنان، فضای فکری و سیاسی جامعه با وضعیت جدیدی مواجه شد. برگزاری نمایشگاه‌های بزرگ، جشنواره‌ها و تاسیس موزه‌ها و نگارخانه‌ها، پراکنده‌شدن اطلاعات جدید از تحولات هنر غرب در محافل فرهنگی و مطبوعات و انتشار نشریات هنری، تشکیل نمایشگاه‌های مختلف در خارج از کشور، از جمله مهم‌ترین عوامل تجربی موثر بر گرایش به سبک‌های جدید نقاشی در دوره مورد مطالعه است.

Keywords