ادبیات و پژوهش‌های میان‌رشته‌ای (Feb 2020)

تحلیل شعرعارف قزوینی از دیدگاه نظریة زیبایی‌شناسی انتقادی

  • علی طاهانسب

DOI
https://doi.org/10.30465/lir.2019.4399
Journal volume & issue
Vol. 1, no. 2
pp. 125 – 145

Abstract

Read online

مکتب فرانکفورت یکی از جنبش‌های بسیار تأثیرگذار دهة سی و چهل در قرن بیستم است. از دستاوردهای مهم مکتب فرانکفورت، نظریة زیبایی‌شناسی‌انتقادی است؛ دیدگاه این نظریه به هنر و بعد زیباشناختی آن، دیدگاهی انتقادی است. این نظریه در مخالفت با پوزیتیویسم که عمدتا در خدمت توصیف و تایید وضع موجود است، در پی به وجودآوردن وضع آرمانی و مطلوب تلاش می‌کند. انتقاد از وضع موجود، خودمختاری اثر هنری، منش ایدئولوژیک اثر هنری، اصل انقلابی بودن و حقیقت محتوایی اثر هنری از جمله اصولی هستند که هدفشان رهایی بشر از وضع نابه‌سامان موجود و رسیدن او به سعادت و وضع مطلوب است. در این جستار سعی شده است با استفاده از روش تحلیل محتوا و جمع آوری اطلاعات با استفاده از منابع کتابخانه‌ای به این پرسش‌ها پاسخ داده شود که عارف در شعر و هنر خود همسو با اندیشوران نظریة زیبایی‌شناسی تا چه اندازه رویکردی انتقادی داشته است؟ همچنین نشان دهد که رویکرد هنری عارف بر اساس دیدگاه مکتب فرانکفورت و نظریة زیبایی‌شناسی انتقادی، بیشتر جنبه "ایجابی" دارد یا جنبة سلبی و نفی‌گرایانه؟ نتیجة این پژوهش نمایان می‌سازد که؛ هنر عارف متضمن ابعاد انتقادی و اعتراضی است و به معیارهای هنر اصیل از دیدگاه زیبایی‌شناسی‌انتقادی، بسیار نزدیک می‌شود. او برای رسیدن به وضعیت آرمانی با نگرشی "سلبی" و نفی‌گرایانه وضع موجود جامعه خود را به بوته نقد و داوری می‌کشد. و این گونه به هنر خود "جنبة هشیاربخشی" و "خود مختاری"» می‌بخشد.

Keywords