Jilvah-i hunar (Mar 2013)
کارکرد معنایی دلالتهای صریح و ضمنی در مطالعه موردی آثار محمد سیاهقلم
Abstract
در بررسی آثار نقاشی، همچون دیگر آثار تصویری، ما با سطوح مختلفی از نشانهها روبهرو میشویم که این سطوح بهوجودآورنده معنا در آثار هستند. روابطی که بین نشانهها و نظامهای رمزگانی در آثار نقاشی بهکار میرود، دلالت را بهوجود میآورد، بنابراین دریافت اولیه مخاطب در برخورد با سطوح اولیه آثار باعث بهوجود آوردن معنایی میشود که از رابطه دلالتی صریح نشئت گرفته است. آنچه در پی آن میآید و موجب گسترش معنا و رفتن به سطوح دیگری از نشانهها میشود، به دلالتهای ضمنی اثر شکل میدهد. مسئله اصلی در این تحقیق بررسی دلالتهای بهکاررفته در آثار محمد سیاهقلم (مطالعه موردی این آثار) با رویکرد نشانهشناسی است. از این دیدگاه، به متغیرهایی همچون نقش دلالتهای ضمنی و صریح، عوامل اجتماعی و فرهنگی و حضور آیینها و باورهای اساطیری توجه میشود. همچنین، تلاش میشود که به پرسشهایی نظیر کارکرد دلالتهای ضمنی در آثار محمد سیاهقلم و اینکه چه بینامتنیتی را در این آثار پیش میکشد پاسخ داده شود. در این مقاله با روش تحلیلی - توصیفی و با این فرضیه که در آثار محمد سیاهقلم میتوان از طریق دلالتهای ضمنی و رمزگانهای تصویری موجود در این آثار، ارتباطی بین این رمزگانها با آیینها و نمادهای شمنیسم یافت، این آثار را مطالعه میکنیم.