Literary Arts (Dec 2019)
خوانشی روایتشناسانه از رمان تنگسیر صادق چوبک
Abstract
یکی از مؤلفههای مطرح در روایتشناسی، تحلیل ساختار و طرح رمان است؛ در این پژوهش، طرح رمان تنگسیر براساس نظریات تودروف و گریماس تحلیل شده است. رمان تنگسیر براساس زمان خطی داستانی گسترش مییابد و حوادث یکی پس از دیگری برای شخصیت زایرمحمد بهصورت زنجیروار به وجود میآیند. آغاز داستان وضعیت متعادل برقرار است؛ چون زایرمحمد مردی زحمتکش است که در بندر دکان جوفروشی دارد، سپس با بروز حادثهای، این وضعیت دچار روند تغییر میشود؛ کریم حاجحمزه و دارودستهاش سرمایه و دارایی وی را به امانت میگیرند و خرج میکنند و وضعیت نامتعادل بر رمان حاکم میشود. بعد از ذکر حادثهها، روایت به وضعیت متعادل سامانیافتهای میرسد و پایان مییابد؛ او بعد از کشتن کریم و همپیمانانش از بوشهر فرار میکند. براساس الگوی گریماس، شناسنده: زایرمحمد، موضوع شناسایی: گرفتن حق خود از دیگران، گیرنده: زایرمحمد و فرستنده: احساس درونی وی، یاریگر: شهرو، آساتور، احساس وی و...؛ مخالف: کریم حاجحمزه، شیخ ابوتراب، محمد گندهرجب و آقا علیکچل هستند. روش پژوهش حاضر از حیث گردآوری دادهها، توصیفی ـ اسنادی و با روش تحلیل محتوای کیفی انجام شده است. پس از تحلیل عنصر طرح روایی در رمان تنگسیر میتوان گفت ساختار طرح این رمان با نظریة تودروف و گریماس منطبق است.
Keywords