مبانی نظری هنرهای تجسمی (Jan 2021)
بررسی پنج نگاره از شاهنامۀ ایلخانی بر اساس چهارچوب نظریۀ کهنالگویی کارلگوستاو یونگ
Abstract
با توجه به اینکه در آثار هنری و ادبی، گاه، برخی از نمادها در قالب اسطوره متجلی می شوند، نقد اسطورهشناسی کمک شایانی به تحلیل نمادشناسانه چنین آثاری می کند. کارل گوستاو یونگ با مطرح کردن نظریه کهن الگوی خود به حوزه اسطوره شناسی وارد شده و نمادها را نوعی کهن الگو می خواند. با توجه به نگاره های شاهنامه ایلخانی، علاوه بر تصویر شخصیت های داستان های شاهنامه، نمادهایی -که برآمده از کهن الگوها هستند- نیز به تصویر درآمدند. لذا، با پی بردن به ویژگی های روانی شخصیت های شاهنامه بر اساس نظریه کهن الگویی یونگ می توان به تحلیل نمادشناسانه نگاره ها پی برد. پرسش مطرح شده این است: آیا نقاشان در شاهنامه ایلخانی مضامین اسطورهای را با اندیشه ای مستقل از متن، در هنر خود به کار برده اند؟ جهت نیل به پاسخ این پرسش، در پژوهش پیش رو، روند تکامل فردیت در سه کهن الگوی «سایه»، «آنیما» و «پیردانا» بر روی پنج نگاره از شاهنامه ایلخانی مورد بررسی قرار می گیرد؛ تا با کمک این سه کهن الگو بتوان «خویشتن» هر یک از اشخاص در نگاره ها را مورد بررسی قرار داد و نمودهای کهن الگویی را بر اساس شخصیت هر قهرمان در نگاره ها جست و جو نمود. بر اساس یافته های پژوهش به این نتیجه می رسیم که، نقاشان این دوره با توجه به تحلیلی که خود از شخصیت های داستان داشته اند، از این مضامین بهره گرفته اند؛ و با آگاهی از رمز کهن الگوها به تصویرسازی شاهنامه و انعکاس مضامین اسطورهای پرداخته اند. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی بوده و گردآوری مطالب بهصورت کتابخانه ای، پایان نامه ها و مقالات علمی می باشد.
Keywords