Pizhūhish/hā-yi Rūstāyī (Jan 2012)
محدودیتها و تنگناهای محیطی و تأثیر آن بر ناپایداری سکونتگاههای روستایی (مطالعه موردی: شهرستان سنندج)
Abstract
رویکرد جغرافیای نو آن است که قوانین ناظر بر فضا را براساس اصل علیت دریافت. در محیط ادراکی، انسان به عنوان عنصر اصلی در فضای جغرافیایی، همه پدیدههای طبیعی و فرهنگی را در قالبهای معینی اعتبار میبخشد. این تحقیق، همسو با ادارک محیطی و اینکه محیط طبیعی تا چه اندازه بر رفتار و کارکردهای انسانی تأثیر مینهد ناپایداری محیطی را به وجود میآورد، صورت گرفته است. کردستان از استانهای مرتفع کشور است که بیش از 82 درصد مساحت آن کوهستانی و کوهپایهای است. منابع آماری نشان از آن دارند که جمعیت شهری سنندج طی سه دهه گذشته به بیش از سه برابر افزایش یافته است. چنین مینماید که یکی از عوامل مهم مهاجرتهای روستایی استان کردستان، محدودیتهای طبیعی آن باشد. این محدودیتها در چهار بخش نقش آفریناند: اقلیم، ارتفاع، شیب، و ناهمواریها. روش تحقیق، پسرویدادی است که در تبیین آن از نقشه توپوگرافی همچنین GIS و پرسشنامه استفاده شده است. نتایج تحقیق، این را گوشزد میکنند که نظام استقرار در محیط روستایی استان- به طور خاص در شهرستان سنندج- با الزامات توسعه و تحولات امروزه سازگار نیست. در شهرستان سنندج عوامل طبیعی (اقلیم، ارتفاع زیاد، و شیب زیاد) با وجود محدودیتهای مکانی- فضایی و معیشتی، فقدان ایده منطقی در برنامهریزی روستایی، مشکلات حاشیه شهر سنندج را نیز دوچندان کرده است. از طرفی هم با توجه به پتانسیلهای محیطی منطقه مطالعاتی در زمینه فعالیتهای باغداری، ماهیگیری و توسعه گردشگری با وجود چشماندازهای طبیعی و فرهنگی موجود در روستاها، میتوان با برنامهریزیهای درست، ساختار اقتصاد منطقه را متحول کرده و بهبود بخشید.