هنر و تمدن شرق (Mar 2021)
تبیین دلالتهای کنایی عنصر بصری رنگ در اشعار حافظ
Abstract
اگرچه رنگها در جنبه فیزیکی خود، تنها بازتاب طول موج خاصی هستند، اما در فرهنگ بشری، محملی برای بیان احساسات، توصیفات، تخیلات، رمزها و نمادها و دیگر شئونات انسانی شدند. در منظر غربی و شرقی، منابع زیادی جهت بررسی دلالتهای معنایی رنگ نگاشته شده، اما متأسفانه در تمدن ایرانی- اسلامی، علیرغم انبوه متون عرفانی و ادبی هنوز به این امر توجه چندانی نشده است. رنگها، در ادبیات فارسی، چه در نظم و چه در نثر، با اشکال و مفاهیم مختلفی مورد استفاده قرار گرفتهاند که نه منطبق بر مبانی «ایتن» هستند و نه «کاندینسکی» و دیگران. از این منظر، شعر حافظ با توجه به غنای ادبی و معنویاش، نمونهای قابل توجه است. سؤال این است که شعر حافظ، با توجه به خصلتهای منحصر بهفردی که در حوزۀ فرم و معنا دارد، چه کارکردهای از رنگ را داراست؟ کارکردهای کنایی رنگ در اشعار او بر چه گسترۀ معنایی دلالت دارند؟ در پاسخ به این سؤالات، این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی که از طریق جمعآوری و دستهبندی رنگها در اشعار حافظ صورت پذیرفته، به این نتیجه رسید که رنگها در شعر حافظ، چه بهصورت کنایی و چه بهصورت غیر کنایی، حضور دارند. همچنین حافظ با اسلوب کنایی ویژهای، از ترکیب رنگها با واژههای دیگر، مانند «شعار سیاه»، «چشم سیاه»، «نقطه سیاه» معانی کنایی خلق نموده است. بیشترین استفاده حافظ از رنگها به صورت کنایه از صفت است. یافتۀ اصلی و مهم پژوهش حاضر این است که حافظ عنصرِ بصری رنگ را در معنای ذاتیاش و نه در ترکیب با واژههای دیگر نیز بهصورت کنایی مورد استفاده قرار داده است. در عباراتِ «سیاه کمبها»، «سیاهِ کج»، «پس از سیاه رنگی نبُوَد»، «بیاضِ روی»، به ترتیب، سیاه کنایه از «بنفشه» (کنایه از اسم)، «طرۀ مو» (کنایه از اسم)، «کُنه و ذاتِ هر چیز» (کنایه از نسبت) و «اسماء و صفات الهی» (کنایه از صفت) بهکار برده، که بر دانش بصری حافظ در زمینۀ مبانی رنگ صحه میگذارد.
Keywords