روش شناسی علوم انسانی (Dec 2023)
مناسبات هرمنوتیک تجدد و فلسفه علومانسانی در آرای رضا داوری اردکانی
Abstract
رضا داوری اردکانی (1312-) در طول بیش از پنج دهه حضور فعال در فلسفه و علومانسانی معاصر ایران کوشیده است تا به فهم و تحلیل و آسیبشناسی تجربه ایران معاصر در مواجهه با تجدد (مدرنیته) و فلسفه و علومانسانی همبسته با آن بپردازد. خوانش دکتر داوری از مناسبات تجدد، فلسفه و علومانسانی، همگرایی زیادی با جریانهای فلسفه قارهای و پُست پوزیتیویستی (post−positivistic) در فلسفه علومانسانی دارد. این نوشتار بر آن است تا با اتخاذ رویکرد هرمنوتیکی (با تأکید بر هرمنوتیک دیلتای) و با تحلیل متون منتشرشده از دکتر داوری بهصورتبندی مناسبات فلسفه و تجدد و علومانسانی در آرای وی بپردازد. داوری در آثار مختلف خود، «تجدد» را بسط تام و تمام تاریخِ غربی میداند. تاریخ غربی، همان تاریخ متافیزیک است که از زمانه افلاطون تاکنون دو هزار و پانصد سال بر اندیشه غربی سیطره دارد. نهال تجدد در قرن پانزدهم و شانزدهم دراین زمین رشد یافت و فلسفه از زمان فرانسیس بیکن تا دورۀ معاصر بیان «هرمنوتیک تجدد» بوده است. این مقاله با اتکا به سنت هرمنوتیکی در فلسفه علومانسانی قارهای (با تأکید بر دیلتای) درصدد نشان دادن این معناست که میان فهم دکتر داوری از تجدد با طرح بنیادهای علومانسانی، نوعی ارتباط وثیق تاریخی – مفهومی وجود دارد. تجدد «تجربه زیسته» جهان تاریخی− اجتماعی انسان مدرن اروپایی است که در فلسفه و علومانسانی مدرن از رنسانس به بعد صورتبندی مفهومی خود را یافته است. بیان مؤلفههای علم شناختی فلسفی دکتر داوری متناسب با تجربه زیسته ایران معاصر که از آن به «وضع تجددمآبی» شده گام دیگر این مقاله است. وضع تجددمآبی که علومانسانی متناسب با خود را صورتبندی میکند، ریشه در تجربه زیسته مدرنیزاسیون ایران معاصر (و به تعبیر داوری، تجدد وارونه) دارد. بازخوانی تجربه تجدد و علم همبسته با آن در ایران معاصر با تأکید بر مفهوم خرد توسعه در بستر تجربه ایران پساانقلابی و مناسبات دین و علومانسانی در سطوح معرفتی، نهادی و گفتمانی در تجربه فکریِ داوریِ متأخّر نشان میدهد که مواجهه فلسفی با علومانسانی در ایران معاصر چه دشواریهایی پیش رو دارد.
Keywords