Fanāvarī-i āmūzish (Dec 2011)
سنجش و ارزیابی میزان اثر بخشی سیستم آموزش بر سبک فکری بر اساس مدل ندهرمان
Abstract
امروزه محققین بسیاری به بررسی علل شکاف بین دانشگاه و صنعت پرداختهاند تا از این طریق بتوانند عوامل تأثیرگذار بر رشد و توسعه اقتصادی را بیابند.این محققین در جوامع صنعتی به این نتیجه رسیدهاند که عامل رشد و توسعه اقتصادی، کارآفرینی میباشد و به همین منظور کارآفرینی جایگاه ویژهای در چنین کشورهایی پیدا کرده است. این مقاله بهدنبال پاسخگویی به این پرسشها است، که آیا تفاوتی میان دانشجویان کارآفرینی باتوجه به آموزشهایی که دیدهاند و دانشجویان رشتههای دیگر مدیریت وجود دارد یا خیر؟ میزان تمایلات فکری دانشجویان دو دانشگاه مذکور با توجه به چهار ربع مغزی ندهرمان از سیستم متعادل آموزشی برخوردار است؟ تا چه میزان آموزشهای کارآفرینی در تعیین تمایل فکری آنان نقش ایفا میکنند؟ و در نهایت میزان بسترهای ظرفیتهای بالقوه کارآفرینی در دو دانشگاه چگونه است؟ در این پژوهش از نظریه چهار ربع مغزی ندهرمان برای پاسخ به پرسشها استفاده شده است. یافتههای تحقیق بر تأثیر چشمگیر آموزش در تعیین ترجیحات فکری و بسترهای مناسب برای آموزش کارآفرینی در دو دانشگاه دلالت داشت. همچنین ملاحظه شد، دانشجویان مدیریت دانشگاه سمنان نسبت به دانشجویان مدیریت کارآفرینی دانشگاه تهران به صورت متعادلتری از هر دو نیمکره مغزشان بهره میبرند.