تحقیقات تاریخ اجتماعی (Dec 2018)
تحول در صورتبندیِ اجتماعی و بسیج سیاسی در انقلاب اسلامی ایران (1357- 1304)
Abstract
انقلاب اسلامی ایران و ائتلاف گسترده طبقاتی که منجر به سقوط سلطنت در ایران شد، یکی از رخدادهای مهم ربع پایانی قرن بیستم میلادی محسوب میشود. این ائتلاف نوعی بیهنجاری و سردرگمی را برای بسیاری از نظریههای موجود انقلاب به وجود آورد. پاسخی نوین به چرایی تشکیل ائتلاف طبقاتی و سقوط سلطنت در ایران با التزام به الگوی جامعه شبکهای جوئل میگدال و نظریه جامعه تودهوار مسئله پژوهش حاضر را تشکیل میدهد. ایران پس از انقلاب مشروطه و در عصر پهلوی وارد دوران «دولت مطلقه» شد. ویژگی اصلی دولت مطلقه پهلوی، انباشت منابع و تمرکز ابزارهای قدرت بود و این فرآیند مانع عمدهای بر سر راه گسترش تواناییهای جامعه ایجاد کرد. سؤال مقاله حاضر این است که چه نسبتی میان سیاستهای رژیم پهلوی (اول و دوم) در قبال جامعه شبکهای پیشاپهلوی و بسیج سیاسی منجر به پیروزی انقلاب اسلامی ایران وجود دارد؟ یافتههای مقاله حاضر با استفاده از یک الگوی نظری معطوف به تحلیل تجربی و با تأکید بر رابطهی بازتابی دولت- جامعه نشان میدهد که برنامههای نوسازی شاهان پهلوی، اتخاذ سیاستهای سرکوبگرانه و تضعیف جایگاه روحانیت، تجار و بازاریان سنتی، عشایر و دهقانان و مالکان زمیندار بهعنوان بازیگران عمده جامعه شبکهای، زمینهساز تحول در صورتبندی اجتماعی از جامعه شبکهای به جامعه تودهای شد. در چنین شرایطی تلاش نیروهای سیاسی برای گذار از جامعه تودهای آغاز شد که در نهایت بسیج طبقات مختلف در انقلاب اسلامی ایران تحت ایدئولوژی اسلامگرایانه رخ داد. این پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی، با استفاده از منابع کتابخانهای و آرشیوی سامانیافته است.
Keywords