منظر (Mar 2021)
پیغام ماهیان، ادراک منظر
Abstract
تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی، همت کن؛ و بگو : ماهیها، حوضشان بیآب است. باد میرفت به سروقت چنار، من به سروقت خدا میرفتم. انسان در برابر کتاب طبیعت دو راه دارد: علم یا غوطهوری. تکاپوی انسان برای کشف حقیقت از جاهطلبی اوست. میل به قدرت، دانستن و سلطه بر دنیای پیرامون او را آرام نمیگذارد. عرفا این میل را از تمنای کمال مطلق دانستهاند که سرچشمۀ وجود است؛ و قدرت، دانایی و سلطه، از مظاهر آن است. دانشمندان آن را ناشی از صیانت نفس میدانند که برای بقا بهدنبال تسلط بر طبیعت است. در هر دو مسیر، طبیعت نقش بیبدیلی دارد؛ کتابی است که در برابر انسان گشوده است تا به تمنای او پاسخ دهد. انسان عصر سنت که تجربۀ کمی در روش علمی داشت، چه بسا از سر جبر، راه غوطهوری در طبیعت در پیش گرفت. عاشقانه با طبیعت ملاقات کرد و راه گفتگو با آن را فرا گرفت. با «حس» طبیعت زندگی کرد و از اُبژۀ آن عبور کرد. طبیعت را آیهای دید که پیغام دارد؛ همچون گفتار آدمی که علاوه بر نقل محتوا، از هستی گوینده خبر میدهد، و تلاش کرد پیامش را بفهمد. انسان مدرن غرب، که نقص تجربۀ دوران سنت را کمتر داشت، با تهور، راه علم را در پیش گرفت. عقل را از سلطۀ حس خارج کرد. هر کشف تازه در راه شناخت مادۀ طبیعت و آگاهی از اسرار قدرت آن، توانایی او را دوچندان کرد. انسانمدرن، طبیعت را اُبژه دید و از او رازهای رونق ماده را فراگرفت، اما دنیایی خارج از ماده را به او نشان نداد. انسان، چه سنتی و چه مدرن، تواناییهایی در خلقت خود دارد که سر به مهر نمیمانند. «حس» مهمترین آنهاست که درک وجود میکند. وجود ممکن است مادۀ محض، غیرماده یا ترکیب این دو باشد. وجود مادی را علم نیز میتواند بشناسد اما دو گونۀ دیگر را نه. حس، امکان فهم موجوداتی را دارد که مادۀ محض نیستند. در نتیجه مفهوم طبیعت، چیزی خواهد بود که ابزار شناخت آن تعیین میکند. اگر عقل ابزار باشد، نتیجه، طبیعت بیمعنایی است که از پیچیدگی و کمال مادی برخوردار است. اگر ابزار حس باشد، طبیعت کتابی است که انسان را مستقیماً به کمال وصل میکند. قرآن که از طبیعت بهمثابۀ آیه نام برده، حس انسان را مخاطب قرار داده و او را دعوت به این راه از شناخت کرده است. «سهراب سپهری» نیز به تأسی، راه غوطهوری در طبیعت را نشان داده: کارِ ما نیست شناسایی راز گل سرخ کارِ ما، شاید این است که در افسون گلسرخ شناور باشیم او مواجهه و حضور، به معنای لمس مادۀ طبیعت را شرط ادراک «پیغامماهیان» دانسته است. ماهی سهراب، زبان طبیعت است که به انسان خردمند و دلدار، راه کمال را نشان میدهد. در حیات باغ، که تپش نامیده است، خدا را میتوان دید. خدا نهایت وجود است و آنگاه دیده میشود که تپش باغ را حس کنی. انرژی این احساس، از بادی است که سراغ چنار میرود تا به رقصش آورد. مواجهه، رخ بر رخ گذاشتن با باد، انسان را به کمال و درگاه خدا روانه میکند. نقل صحنهای که سهراب را چنین بیخود کرده، بر پردۀ نقاشی، ذکر حالی است که در کنار حوض ماهی بر او رفته است. از صحنهای عادی و اینچنین، او توانست تپش باغ را ببیند. تصویر این نقاشی که در موزۀ هنرهای معاصر صنعتی کرمان نگهداری میشود، به لطف آقای میثم ثمررخی در اختیار نشریه قرار گرفت که سپاسگزار ایشان هستیم.
Keywords