Journal of Philosophical Investigations (Feb 2014)

مفهوم «نیستی» در اندیشۀ هایدگر و فلسفۀ چین

  • علی اصغر مصلح,
  • مرتضی گودرزی

Journal volume & issue
Vol. 7, no. 13
pp. 195 – 216

Abstract

Read online

تحلیل بحث نیستی در فلسفۀ هایدگر به خصوص در آثار متأخر وی، و جایگاهی که وی برای نیستی در وصول به حقیقت هستی و آشکارگی قائل است، اهمیتی به سزا در تاریخ فلسفۀ غرب دارد. هایدگر این بحث را در فرازهای مختلف، از جمله در تبیین دازاین و اگزیستانس و در راهیابی به نسبت­های انتولوژیک به صورتی ایجابی و نه سلبی مطرح می­کند. وی دازاین را در سیر به سوی نیستی و در حالت ترس­آگاهی(Angst) به تصویر می­کشد. از طرف دیگر چنین می­نماید که مفهوم نیستی در فلسفه­های چینی از مفاهیم اصلی و کلیدی محسوب می­شود. در تفکر چینی، درهم تنیدگی هستی (Yu) و نیستی(Wu) عامل مؤثری برای درک وحدت و همبستگی میان نیروها و پدیده­ها، فعّالیت­ها و انفعالات و معنا بخشی به کنش­های میان هستنده­ها تلقی می­شود که با نگرشی هستی­شناختی قابل تشخیص است. مسئلۀ اصلی این جستار، ویژگی نیستی و کارکرد آن در تعامل «هستی»(Being) و «ناهستی»(Non Being) است. در این نوشتار برآنیم تا ضمن بررسی معناهای مختلف «نیستی» در دو فلسفه، به تحلیلی تطبیقی در مورد کارکرد این مفهوم در ارتباط میان «نیستی» و «هستی» بپردازیم. همچنین تلاش شده مفهوم غیر پوچ­گرایانه و غیرسلبی «نیستی» در فلسفۀ چین به خصوص در آیین­های دائویی(Daoism) و ذن بودیسم Zen Buddhism)) با معنای نیستی در اندیشۀ هایدگر مورد مقایسه قرار گیرد و ضمن بررسی مفاهیمی مانند «حقیقت و گشایش»، «راه» و «رهایی از تفکر»، تقرب به سوی هستی مورد کاوش قرار گیرد.

Keywords