Comparative Theology (Feb 2018)

رهیافتی نو به بنیادهای هرمنوتیکی علوم‌ انسانی

  • علی فتحی

DOI
https://doi.org/10.22108/coth.2018.101975.1026
Journal volume & issue
Vol. 8, no. 18
pp. 1 – 22

Abstract

Read online

در این جستار کوشش شده است نسبت میان فلسفه و علوم ‌انسانی با نگاهی نو و باتوجه‌به بنیادهای هرمنوتیکی آنها بررسی و مطالعه شود. مطابق ادعای این مقاله، هر رشته و شاخۀ معرفت موجود در علوم ‌انسانی نگاهی مابعدالطبیعی و فلسفی دارد که بر مبنای بنیادی هرمنوتیکی ایجاد شده است؛ بنابراین، علوم‌انسانی از فلسفه و مابعدالطبیعه بی‌نیاز نیست. در این پژوهش با در نظر گرفتن نسبتی که انسان با فهم و تفسیر و به‌طور عام با «هرمنوتیک» دارد، ضمن سخن‌گفتن از ضرورت کثرت‌انگاری در ساحت فلسفه و مابعدالطبیعه، نشان داده‌ است چگونه رشته‌های مختلف موجود در حوزه علوم ‌انسانی به‌ناچار باید نگاهی کلی و کلانی داشته باشند و این موضوع، در حوزۀ برتری از شناخت، یعنی همان معرفت مابعدالطبیعی آشکار می‌شود. درپایان، باتوجه‌به ایده‌های ارائه‌شده در نسبت میان فلسفه و علوم‌انسانی و نکات موجود در نسبت میان متعاطی مابعدالطبیعه و عالمان علوم ‌انسانی نشان داده شده است چگونه بر مبنای این بنیاد هرمنوتیکی از امکان ظهور «مابعدالطبیعه‌های خاص» سخن گفته می‌شود و علوم‌انسانی چگونه در چنین بستری (با در نظر گرفتن نیازهای بومی، ملی، دینی و فرهنگی ما) پرورش و کمال می‌یابد. همچنین، از رهگذر مناسبات احتمالی موجود در میان فلسفه و علوم‌انسانی چگونه می‌شود برای پژوهشگران به‌منظور مطالعات میان‌رشته‌ای راهی را گشود.

Keywords