Ta̓ammulāt-i Falsafī (Nov 2014)
نقش انسانشناسی در فلسفۀ اخلاق کانت
Abstract
اکثریت قریب به اتفاق کسانی که به تحقیق دربارۀ فلسفۀ اخلاق کانت مشغولاند کانت را به دلیل مباحث موجود در بنیادهای مابعدالطبیعه اخلاق و نقد عقل عملی، به عنوان فیلسوفی میشناسند که مخالف این دیدگاه است که «انسانشناسی و مطالعه تجربی ماهیت انسان نقش مهمی در اخلاق دارد.» به این دلیل، آنها فلسفۀ اخلاق کانت را به سبب عدم توجه به امور تجربی، صوری یا محض تلقی کرده، به انتقاد از آن میپردازند؛ ولی آیا میتوان به جد ادعا کرد که کانت در مباحث اخلاقی خود هیچ نقشی برای تجربه قائل نشده است؟ نگاهی دقیق بر کل آثار کانت نشان میدهد که فلسفۀ اخلاق کانت کاملاً محض نیست؛ چرا که او در برخی از آثار خود، از جمله متافیزیک اخلاق، انسانشناسی از منظر پراگماتیکی و درسگفتارهای دربارۀ اخلاق، از ضرورت وجود پایههای تجربی در اخلاق سخن گفته، از آن به عنوان انسانشناسی اخلاقی یاد میکند. بنابراین انسانشناسی اخلاقی کانت با نشان دادن راهکارها و موانع تجربی رسیدن انسان به سطح اخلاقی به انسانها کمک میکند تا با شناخت آنها به هدف نهایی خود، یعنی آزادی و شخصیت نیک، دست یابند. در این مقاله تلاش شده است ضمن معرفی این بخش مبهم اخلاق کانت، نشان داده شود که فلسفه اخلاق کانت نه تنها صوری نیست؛ بلکه از پایههای تجربی نیز برخوردار است.