Ta̓ammulāt-i Falsafī (Nov 2016)

پراگماتیسم و فلسفة تحلیلی

  • عبدالرزاق حسامی‌فر

Journal volume & issue
Vol. 6, no. 17
pp. 187 – 217

Abstract

Read online

پراگماتیسم در طبقه‌بندی فلسفۀ معاصر به دو سنت تحلیلی و قاره‌ای، جایگاه بینابینی دارد و البته قرابت آن به فلسفۀ تحلیلی بیشتر است. پیوند میان پراگماتیسم و فلسفۀ تحلیلی را در نیمۀ نخست قرن بیستم می توان در تأثیری ملاحظه کرد که اندیشۀ پدیدآورندگان این سنت، به ویژه ویلیام جیمز، بر فیلسوفان تحلیلی، به‌ویژه ویتگنشتاین، گذاشته است؛ چنانکه می‌توان مشابهت‌هایی میان سخنان جیمز و بخشی از نظریات ویتگنشتاین، مثل نظریۀ مشابهت خانوادگی، مشاهده کرد. تأثیر و تأثر میان این دو سنت فلسفی در نیمۀ دوم قرن بیستم چندان گسترش یافته است که فیلسوفان برجستۀ سنت تحلیلی در این دوره پراگماتیست هایی چون کواین، کریپکی، پاتنام، رورتی و سلارز بودند و از این رو مفهوم پراگماتیسم تحلیلی مطرح شد. در این مقاله ابتدا دربارۀ نسبت میان اندیشه‌های ویلیام جیمز و ویتگنشتاین بحث می‌شود و پس از آن نسبت میان پراگماتیسم و فلسفۀ تحلیلی در نیمۀ دوم قرن بیستم در پرتو بررسی اندیشه‌های رورتی و سلارز کاویده می‌شود.

Keywords