مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار (Oct 2013)
تأثیر درمان با سیتالوپرام بر افسردگی و وضعیت شناختی بیماران مبتلا به سکته مغزی
Abstract
زمینه و هدف: افسردگی یکی از عوارض شایع به دنبال سکته های مغزی است. این امر باعث ناتوانی و اختلال در سیر بهبود و وضعیت شناختی بیماران می شود. هدف این مطالعه تأثیر درمان ضد افسردگی سیتالوپرام بر عملکردهای ویژه شناختی در فاز حاد سکته مغزی است . مواد و روشها: در یک کارآزمایی بالینی، کلیه بیماران مبتلا به سکته ایسکمیک حاد که در طی یک سال (اردیبهشت 1389-1388اردیبهشت) به بیمارستان قائم مشهد مراجعه نموده بودند مورد ارزیابی قرار گرفتند (218 نفر). در نخستین ملاقات (هفته 4 پس از سکته) ارزیابی های نرولوژی و همچنین سنجش میزان افسردگی بر اساس آزمون افسردگی هامیلتون انجام شد.در نهایت تعداد 89 نفر بهعنوان نمونه وارد مطالعه شدند. سطح توانمندیهای شناختی بر اساس آزمون Dementia Rating Scale (DRS) و همچنین آزمون مختصر وضعیت روانی مورد ارزیابی قرار گرفت. بیماران بر اساس ارزیابی بالینی و نمره آزمون ها میلتون افسردگی به 3 دسته تقسیم شدند: بیمارانی که نمره آزمون هامیلتون آنها بیشتر یا مساوی 20 ( 18 نفر ) و بیمارانی که نمره آزمون آنها بین 19-12 بود (39 نفر). بیمارانی که نمره آزمون آنها کمتر از 12 ارزیابی شد (32 نفر). بیماران گروه اول تحت درمان با سیتالوپرام قرار گرفتند. در ملاقات هفته 14 (ملاقات چهارم) مجدداً آزمون افسردگیها میلتون و بررسی وضعیت شناختی صورت گرفت. اطلاعات بهدست آمده توسط نرمافزار کامپیوتر 11SPSS مورد تحلیل آماری قرار گرفت. یافتهها: تغییر نمره افسردگی در ابتدای مطالعه و انتهای هفته هشتم و همچنین نمره کل دمانس و آزمون مختصر وضعیت روانی در گروه تحت درمان با سیتالوپرام از نظر آماری معنادار بود. نمره آزمون دمانس در بعد توجه در ابتدا و انتهای مطالعه، هم در گروه تحت درمان با سیتالوپرام و هم گروه فاقد افسردگی تفاوت آماری معناداری داشت. نتیجهگیری: با توجه به همراهی افسردگی و اختلالات شناختی پس از سکتههای مغزی، شروع درمانهای ضد افسردگی از جمله سیتالوپرام میتواند پیشنهاد درمانی مناسبی برای بهبود وضعیت خلقی و شناختی و در نتیجه ارتقاء سلامت بیماران مبتلا به سکتههای مغزی باشد.