پژوهشنامه فلسفه دین (May 2024)
دینپژوهی شناختی و دشوارۀ تبیین
Abstract
تا چه میزان الگوهای دینپژوهیِ حاصل از تحقیقات شناختی موفق بودهاند؟ هدف مقاله پاسخ به این پرسش است. مطالعۀ شناختیِ دین حوزهای است که روشها و نظریههای علوم شناختی را برای فهم چگونگی ایجاد و انتقال افکار، باورها و رفتارهای دینی به کار میگیرد. انگارۀ اصلیِ مقاله آن است که اگر الگوهای شناختی مسئلۀ تبیین را حل نکنند، عملاً طرح و برنامۀ مطالعۀ شناختیِ دین با تردید مواجه خواهد شد. تبیینهای شناختی از چند جهت قابل نقد و بررسیاند و از این رو تا رسیدن به الگوهای خوب فاصله دارند. (1) مبانی نظری: شناخت سومشخصی و بیگانه با تجربۀ زیستۀ دیندار دارند. بر خلاف ادعای این تحقیقات، شناخت تأملی و شهودی در دینداران توأمان است. این تبیینها تأکید صرف بر طبیعتگراییِ روششناختی دارند که این با چندتباری بودنِ مسائل دین همخوانی ندارد. (2) نگاه حذفگرایانه: این تبیینها مؤلفههای مهم در شکلگیری، تداوم، تقویت و رواج باورهای دینی همچون جریان وحی و نبوت، تربیت، اجتماع و فرهنگ را نادیده میگیرند. (3) شواهد علمی: تکرار و همانندسازیِ تجربۀ دینی با تبیینهای علمیِ عصبیشناختی در محیط آزمایشگاهی دشوار است. نتایج برخی تحقیقات با نظریۀ ابزار بیشفعالِ کشف عامل همسویی ندارد. افراد اوتیستیک خلاف ادعای نظریۀ اطلاعات اجتماعیِ راهبردی را نشان دادند. ضمن بحث از دشواریهای تبیین در الگوهای شناختی، پیشنهادهایی برای اصلاح و تکمیل آنها ارائه شده است: توجه به نگرش اولشخص نسبت به دینداران، ضرورت تأکید بر شناخت آگاهانۀ باورمندان، تمرکز بر کثرتگراییِ روششناختی در تبیین پدیدههای دینی، توجه به زمینههای شکلگیریِ ادیان، و لزوم برخورداری از نگاه واقعبینانه نسبت به رشد خداباوری.
Keywords