Pizhūhish/Nāmah-i Tafsīr va Zabān-i Qurān (Mar 2019)
صورتبندی مفهوم «محبت» در سنت تفسیر عرفانی با تأکید بر دیدگاه فیض کاشانی
Abstract
موضوع محبت در ادبیات دینی و عرفانی جایگاه والایی را به خود اختصاص داده است، بهگونهای که این مقوله افزون بر موقعیت ویژۀ عرفانیاش، از ارکان مهم مفاهیم اخلاقی در ادیان ابراهیمی نیز به شمار میآید. در تعریف محبت، بین عالمان و اخلاقپژوهان اختلافنظر وجود دارد و این اختلاف تا آن حد و اندازه است که برخی تعریف حقیقی آن را اساساً غیرممکن دانسته و بر این باورند محبت زبان حال است نه قال. عارفان مفسر مسلمان با الهام از آموزههای قرآنی و روایی، موضوع محبت را در آثار خود مورد بحث قرار داده و در چیستی، ابعاد و آثار آن سخن گفتهاند. عالِمی نظیر فیض کاشانی، بهمثابۀ مفسر، محدث و متفکری اخلاقپژوه، اولاً با پیروی از سیرۀ گفتاری و عملی معصومان و ثانیاً با تأثیرپذیری از اندیشههای برخی عارفان و فیلسوفان همچون غزالی، ابنعربی و ملاصدرا، به موضوع محبت در آثار خود عنایت داشته است. در این میان، یکی از فرازهای مهم بحث محبت، در بین چنین عالمانی ازجمله فیض کاشانی رابطۀ آن با معرفت است. این مهم در دیدگاه عارفان نقشی محوری داشته و عارفان با تأسی از آموزههای روایی این مقوله را مورد توجه قرار دادهاند. فیض کاشانی نیز با الهام از احادیثی همانند احادیث موسوم به کنز مخفی و حدیث «قُرب نوافل» و تأثیرپذیری از اندیشۀ عارفان، این رابطه را در تبیین موضوع محبت برجسته دیده است. این مقاله با روش توصیفی و تحلیلی، رهیافتهای عرفانی محبت را در نگاه فیض با عنایت بهمراتب یادشده، مورد بررسی و تحلیل قرار داده است.
Keywords