نثرپژوهی ادب فارسی (May 2016)
A Glance at Traces of Psychoanalysis in Saadi’s Sonnets with Emphasis on Anima
Abstract
ادبیّات و شعر یکی از اصیلترین نمودهای تمدّن بشر و در عین حال عرصۀ بروز لایههای عمیق ناهشیاری اوست که همواره به بهانههای مختلف حضور خود را به آگاهی و هشیاری بشر یادآوری کرده و در گسترههای مختلف رخ نمایانده است. از جملۀ این عرصهها که هرگز نمیتوان بدون نظر داشتن به این لایههای عمیق ناهشیاری، درباره آن سخن گفت؛ هنر و جهان شاعرانه است. در دیدگاههای ملهم از روانتحلیلگری، هنر و هر آنچه که در این گستره گنجانیده میشود، نظیر ادبیّات، شعر و نقاشی، نمایانگر ناهشیاری خالق آن یعنی هنرمند است. وسعت این ناهشیاری که گاه میتواند تمامی گذشتۀ تاریخی و به میراث رسیدۀ هنرمند را در برگیرد، آنچنان غنی است که سبب زایش مضامینی استوار و یکسان در گسترۀ شعر و ادبیات و هنر در فرهنگهای مختلف میشود. موضوع اصلی مقالۀ کنونی، پرداختن به آنیما یا روان زنانۀ خفته در اعماق ناهشیارانۀ مرد است. از آنجا که آنیما عنصری ناهشیار است، حضور آن در فراوردههایی که بنابر نظر روان تحلیلگری به ناهشیاری فرد وابستهتر هستند، نظیر نوشتههای ادبی و شعر، پررنگتر است. از اینرو، پژوهش حاضر به بررسی جایگاه آنیما در غزلیّات سعدی میپردازد تا نشانههای این کهن الگو با مدد از نمادهای روانتحلیلگری و روانشناختی آشکار شود. در نهایت با مدد از شواهد شعری در غزلهای سعدی به شباهتهای معشوق در شعر سعدی و مفهوم آنیما در گسترۀ نظریه یونگ پرداخته شده و بر این نکته تأکید میشود که مضامین اشعار سعدی با مفهوم آنیما، ارتباطی انکارناپذیر دارند.