در تحقیق حاضر، با استفاده از رهیافت نظریه دادهبنیان، چالشهای سیاستگذاری و برنامهریزی توسعه روستایی در ایران در قالب رویکردی استقرایی شناسایی و تحلیل شد؛ و مشارکتکنندگان در تحقیق متشکل از خبرگان در حوزه برنامهریزی و توسعه روستایی بودند که از آن میان، 28 نفر بر اساس معیار اشباع نظری و با استفاده از رویکرد نمونهگیری هدفمند و روش نمونهگیری گلوله برفی انتخاب شدند. نتایج نشان داد که فقدان پارادایم و نظریه توسعه روستایی به عدم یکپارچگی نظام سیاستگذاری و برنامهریزی روستایی انجامیده، که خود بر تقویت نگرشها و باورهای تکبعدی و ناسازگار با نواحی روستایی و رویکردهای غیرمشارکتی تأثیر داشته است.