Ta̓ammulāt-i Falsafī (Feb 2022)
رابطۀ فلسفه و دین در مسیحشناسی بوئثیوس با تکیه بر رسائل کلامی و تسلّای فلسفه
Abstract
پژوهش حاضر به روش تحلیلی-توصیفی درصدد تبیین رابطۀ فلسفه و دین در مسیحشناسی بوئثیوس است. بدین منظور در رسائل کلامی بهعنوان نمایندۀ دیدگاههای کلامی بوئثیوس سه کار صورت میپذیرد: 1- تعیین و تبیین مسألۀ کلامی بوئثیوس در مسیحشناسی. 2- تبیین مؤلفههایی همچون: تبیین عقلانی «تثلیث» به کمک مقولۀ «رابطه»، تعریف دقیق «شخص» و «طبیعت» در مسألۀ «تثلیث»، تأکید بر تمایز بین طبیعت و شخص و نشان دادن ضعف آرای اوتیکس و نسطوریوس. 3- پاسخ نهایی بوئثیوس به این مسألۀ کلامی. در تسلّای فلسفه به عنوان نمایندۀ فلسفۀ بوئثیوس به دنبال واکاوی دو مسأله هستیم: 1.آیا این رساله چنانکه برخی ادّعا کردهاند، فاقد هرگونه نشان و تعلیم مسیحی است؟ 2. آیا بوئثیوس در این رساله به صراحت تعالیم مسیحی را زیر سؤال میبرد یا اینکه تنها آشکارا به مسیحیّت اشاره نمیکند؟ بررسی این موارد مودّی به این نتیجه شد که در رسائل کلامی، بوئثیوس به دنبال تبیین عقلانی اینکه تثلیث، به معنای سه خدایی نیست و توحید است، کمّ و کیف مشترک در سه شخص الهی، یعنی مقولۀ جوهر را عامل وحدت تثلیث و تمایز بین پدر، پسر و روحالقدس را از نوع مقولۀ رابطه میداند که البته این رابطه، مایۀ تغیّر در جوهر و ذات نمیشود. او که در رسائل کلامی، ایمان مسیحی را با تبیین عقلانی در توافق با عقل میدید، در تسلّای فلسفه، نیازی به اشارۀ مستقیم به تعالیم مسیحی نمیدید؛ وی به دنبال نجاتبخشی عقل است و این هیچ تعارضی با ایمان مسیحی او ندارد. او ابتدا با رسائل کلامی ایمان را میفهمد و بعد به واسطۀ تسلّای فلسفه به نجاتبخشی ایمان میرسد، بدینصورت تسلّای فلسفه میتواند تکملۀ رسائل کلامی و ایمان مسیحی او محسوب شود.
Keywords