Matn/Pizhūhī-i Adabī (May 2015)
بنمایة اسطورهای مشترک میان زنفرشتگان میوهزاد رسالةالغفران و دختران نارنج در قصّة دختر نارنج و ترنج
Abstract
چکیده «رسالةالغفران» اثر أبوالعلاء معرّی ادیب نامدار عرب، شرح سفری خیالی به جهان دیگر است. ابنقارح، قهرمان این سفرنامه که به بهشت راه یافته، به باغ میوهای راهنمایی میشود که با چیدن و شکافتن میوههای درختان باغ، دختران پریچهره از دل آن زاده میشوند. این صحنه یادآور «دختر نارنج» در قصّة عامیانة «دختر نارنج و ترنج» است که در آن شاهزادة عاشق، نارنج را چیده و میشکافد و دختر زیبارو از آن بیرون میآید. این قصّه بر مبنای دو اسطورة کهن ساخته شده است. نخست اسطورة زاده شدن «مشی» و «مشیانه»، نخستین زوج بشری، از دل ریواس و دیگری ایزدگیاهی شهیدشونده. آنچه که توصیف أبوالعلاء را به این قصّه پیوند میدهد، استفاده از بنمایة اسطورهای مشترک است؛ زیرا نخستین اسطوره میتواند ژرفساخت هر دو باشد. امّا ادیب معرّه چگونه با این اسطوره آشنا شده است؟ در پاسخ بدین پرسش باید گفت که در کتابهای تاریخ عمومی، مانند «مروجالذّهب» و «البدء و التّاریخ» از اسطورة ایرانی «مشی» و «مشیانه» یاد شده است؛ کتابهایی که معرّی را از خواندن آن گریزی نبوده است. امّا این کتابها یگانه منبع الهامبخش او نیست؛ زیرا سفرنامههایی که از جزایر واقواق و انسان ـ میوههایش سخن گفتهاند هم میتواند الهامبخش وی در خلق زنفرشتگان میوهزاد بوده باشد. در این جستار با بررسی مطالب آثار مذکور (کتابهای تاریخی و سفرنامهها) ثابت میشود که بر خلاف ادّعای برخی از محقّقان عرب، زنفرشتگان میوهزاد زاییدة خیال خلاّق معرّی نیستند، بلکه آبشخور این تصویر خیالانگیز را باید در جای دیگر جست.