Faṣlnāmah-i Farhang Mushavirah va Ravān/Darmānī (Aug 2015)
Canonical Correlation between Fathering and Emotional Autonomy
Abstract
از سال 1986 که استینبرگ و سیلوربرگ برای اولینبار اصطلاح استقلال عاطفی را برای جدایی عاطفی نوجوان از والدینشان به کار بردند؛ در رابطه با عوامل تأثیرگذار بر آن، پژوهشهای زیادی صورت گرفت. با این وجود، مرور پیشینۀ پژوهشی نشان میدهد در ارتباط با تأثیر والدگری پدر پژوهشی صورت نگرفته است. پژوهش حاضر، با هدف بررسی رابطۀ والدگری پدر با استقلال عاطفی فرزند انجام شد؛ بدین صورت که 414 نفر از دانشآموزانسال اول مقطع دبیرستان شهرستان بهارستان در استان تهران با روش نمونهگیری خوشهای تصادفی انتخاب شدند و به فرمهای ایرانی مقیاسهای والدگری پدر دیک و استقلال عاطفی استنبرگ و سیلوربرگ پاسخ دادند. دادهها با استفاده از روش تحلیل همبستگی بنیادی و با استفاده از نرم افزارهای SPSS 18 و STATGRAPHICS 5.1 مورد بررسی قرار گرفتند. تحلیل کانونی،تنها یک مجموعۀ معنادار بین والدگری پدر و استقلال عاطفی فرزند نشان داد. بر اساس این مجموعه، متغیرهای پیشبین "پاسخدهی عاطفی مثبت و نقش اخلاقی پدر" و "حضور منفی پدر" با متغیرهای ملاک "فردیت" و "غیر ایدهال بودن" رابطهای 60/0 داشته و 30/0 واریانس آن را تبیین میکردند. این یافته بیانگر این است که هرچه پاسخدهی عاطفی مثبت و نقش اخلاقی پدر بیشتر بوده و حضور منفی او کمتر باشد؛ فرزند به فردیت و غیر ایدهال بودن بیشتری که از ملاکهای اساسی استقلال عاطفی است دست پیدا خواهد کرد.