مبانی نظری هنرهای تجسمی (Feb 2019)
در-جهان-بودگی هایدگر و نقاشی های فوتوریسم
Abstract
هستیشناسی همواره موضوعی مهم برای متفکران از زمان پیشاسقراطیان تا فیلسوفان دوره روشنگری بوده است. توجه به هستی و وجه ظهور انسان، و نیز مساله پیرامون و ماهیت سازنده آن، موضوعی تأمل برانگیز است. هایدگر با ارائه نظامی ساختارمند از هستی، طرحی استوار از در-جهان-بودنِ دازاین مطرح نمود و دازاین را به این معنا که همّ هستیِ خود را دارد، دلمشغول با «جهان پیرامونی» دانست تا بتواند صورتبندی خود را پیاده کند. هایدگر با استفاده از تعریف «جهان پیرامونی»، معتقد است که دازاین، همواره وقتی به سوی امکانهای مندرج گام بر میدارد، این مواجهه با پیرامونیّت، خود را بیشتر آشکار میکند. بنابر تعریف هایدگر، دازاین در-هستنِ خود، همواره با آیندهای همبود با اکنون که وجهی از اکنون است، مواجه میشود. این تنیدگی، با درک جهان پیرامونی، خود را آشکار میکند. در این مقاله، هدف اصلی پژوهش، پاسخ به این پرسش است که آیا جهان پیرامونی در آثار نقاشی فوتوریسم با توجه به اندیشه هایدگر از «در-جهان-هستنِ» دازاین، میتواند رویکردی مبتنی بر آمیزش افقهای فلسفی با جهان هنر باشد؟روش پژوهشی در این مقاله، توصیفی-تحلیلی است و با استفاده از منابع با روش کتابخانهای صورت پذیرفته است. با استفاده از نظام درهمتنیده ترکیببندی آثار فوتوریسم، و نوع ارتباط آن با مساله جهان پیرامونی که هایدگر از آن برای تبیین مفهوم گشودگی و همّ هستی داشتنِ دازاین استفاده کرده است، میتوان بسیاری از آثار جنبش فوتوریسم را مورد تحلیل قرار داد و این امر به ارتباط جهان فکری نقاشان و متفکران و در واقع نوعی همآمیزی افقها تاکید میکند
Keywords