پژوهشهای بینرشتهای ادبی (Dec 2022)
کسب رضایتمندی در مثنوی مولوی با رویکرد نظریۀ مثبتگرایی سلیگمن
Abstract
روانشناسی مثبت با تمرکز بر تواناییهای انسان مسیر رسیدن به آرامش را به جوامع بشری معرفی میکند. سلیگمن (Seligman) بنیانگذار این علم، با تبیین هیجانهای مربوط به زمان (حال، گذشته، آینده) درصدد بیان چیزی است که ارسطو آن را «زندگی خوب» نامید. لذا، از نظر سلیگمن ماهیت شادی پایدار در گذشته، کسب «رضایتمندی» است. لکن او در زمان گذشته با بهکارگیری مؤلفههای ذیل: «شیوۀ تغییر اندیشه ـ افزایش شکرگزاری ـ آموختن گذشت و بخشش»، رسیدن به رضایتمندی را قابل حصول بیان میکند. بر این اساس رضایت از زندگی بر مؤلفههای شناختیِ فرد استوار است. از طرفی، یکی از مفاهیم متعالی عرفان اسلامی نیز «رضایتمندی» است که با شناخت خویشتن و تبیین آموزههای مثبتگرایانه قابل دستیابی است. مولانا نیز با نگرشی مثبت و با محوریت انسان کامل، به آموزههای اخلاقی عنایت ویژهای دارد. مطالعۀ چنین میراث گرانبهایی با رویکرد نوین، مبیّن این حقیقت است که مسائل نظری از جهانبینی و مواریث فرهنگی جدا و ناآشنا نیستند. در این پژوهش با روش توصیفی ـ تحلیلی، برای دستیابی به رضایتمندی، به شناسایی و تطابق مؤلفههای روانشناسی مثبت در مثنوی پرداخته شدهاست. پرسش اصلی مقالۀ حاضر در متن مثنوی این است که، کسب رضایتمندی به عنوان نیاز بنیادی انسان امروزی، به چه میزان با مؤلفههای مطرح شدۀ سلیگمن تطابق دارد؟ نتیجۀ یافتههای تحقیق نشان میدهد دستاوردهای مشترک هر دو اندیشمند حاصل پیوند عمیق با «ایمان» و «معنویت» است. اما دیدگاه مولانا در این سنجه فربهتر مینماید زیرا با تکیه بر ارزشهای معنوی ـ الهی و عرفان اسلامی، رهنمونی برای رسیدن به سعادت ابدی است.
Keywords