Journal of Philosophical Investigations (Jan 2020)
اخلاق در سیاست، پیامد معرفتشناسی مدرن
Abstract
این جستار با بررسی انواع مفروض رابطه اخلاق و سیاست، مسأله تقلیلپذیری امر سیاسی به اخلاق کلاسیک را مورد بازبینی قرار میدهد. از اینرو پس از کاویدن معرفتشناسی کلاسیک، به نقد پیشفرضهای آن میپردازد. سپس به این نتیجه میرسد که هرچند اندیشه مدرن معرفتشناسی را دیگرگون ساخته است اما در رهانیدن اخلاق از پیشفرضهای نابگرایانه به جا مانده از دوران متافیزیکی ناکام مانده است. چراکه معرفتشناسی مدرن با تاریخی دانستن مفاهیم ـ از جمله اخلاق و سیاست ـ از نابگرایی و اصول مطلق فاصله گرفته است. درحالیکه اخلاق کلاسیک در جستوجوی امری ناب همچنان به دنبال فهرستی از خوب و بدهای از پیشتعیینشده میگردد. در این میان ماکیاولی از اولین کسانی است که لزوم بازنگری در نظام ارزشها و منطبق ساختن اخلاق با معرفتشناسی مدرن را تشخیص داد. وی ادعا میکند که اخلاق جدید، نه تنها قابل فروکاستن به چند اصل ازپیشموجود نیست، بلکه به عنوان یک برساخت تاریخی، خودش را در موقعیتهای مختلف بازتولید میکند. در واقع دستیابی به این اخلاق جدید، در سایه پذیرش شر و سازگاری با طبع زمانه ممکن میگردد. به این ترتیب سیاست نیز فرصتی مییابد تا به هدف اصلی خود یعنی کمینه کردن خشونت بپردازد. پژوهش حاضر ایده «اخلاق در سیاست» را به عنوان اخلاق خاص سیاستورزی مدرن معرفی میکند.
Keywords