مدیریت خاک و تولید پایدار (Feb 2018)
اثر روشهای اندازهگیری بر میزان هدایت هیدرولیکی اشباع در اراضی لسی شرق استان گلستان
Abstract
سابقه و هدف: هدایت هیدرولیکی اشباع خاک (Ks) یکی از ویژگیهای مهم خاک است که در علوم آب و خاک اهمیت زیادی دارد، به طوری که در اکثر مدلهای شبیهسازی هیدرولوژیکی و فرسایش خاک در آبخیزها، نقش مهمی را ایفا میکند. بنابراین این پژوهش با هدف مقایسه روشهای مختلف اندازهگیری میزان هدایت هیدرولیکی اشباع در کاربریهای اراضی مختلف از جمله جنگل، مرتع، کشاورزی دارای پوشش زراعی و کشاورزی شخم خورده و بدون پوشش در اراضی لسی شرق استان گلستان انجام شد. مواد و روشها: بهمنظور اندازهگیری میزان هدایت هیدرولیکی اشباع خاک هم از روشهای میدانی و هم آزمایشگاهی استفاده شد. با توجه به امکانات موجود، دو روش میدانی شامل استوانههای مضاعف و نفوذسنج مکشی گلف و یک روش آزمایشگاهی شامل اندازه-گیری هدایت هیدرولیکی با اعمال بار ثابت بر روی نمونه خاک دستنخورده به کار گرفته شدند. آزمایشهای نفوذپذیری، در 12 نقطه (چهار کاربری و سه تکرار) انجام شد. علاوه بر این، در هر نقطه برای تعیین برخی ویژگیهای فیزیکی خاک، یک نمونه خاک دستنخورده و یک نمونه خاک دستخورده تهیه شد. بهمنظور تجزیه و تحلیل آماری نتایج نیز از طرح کاملاً تصادفی با آرایش فاکتوریل دو عاملی در نرمافزار SAS 9.0 استفاده شد. یافتهها: نتایج مقایسه همزمان اثر روش اندازهگیری و نوع کاربری اراضی بر میزان هدایت هیدرولیکی اشباع نشان داد اثر نوع کاربری جنگل، مرتع، کشاورزی با پوشش زراعی گندم و اراضی شخم خورده بدون پوشش بر میزان هدایت هیدرولیکی اشباع خاک در سطح اطمینان 95 درصد معنیدار نبود و تنها اثر شیوه اندازهگیری معنیدار بود، به طوری که روشهای اندازهگیری آزمایشگاهی با دو روش میدانی تفاوت معنیداری را نشان داد. همچنین از میان روشهای اندازهگیری روش آزمایشگاهی اندازهگیری هدایت هیدرولیک اشباع خاک با بار ثابت به دلیل کوچک بودن نمونهها دارای بیشترین ضریب تغییرات و روش اندازهگیری میدانی نفوذسنج مکشی گلف بدلیل محدود شدن نفوذ آب به خلل و فرج ریز و جلوگیری از جریان آب از درون درز و ترکها و خلل و فرج درشت، دارای کمترین میزان ضریب تغییرات بود. نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده در این پژوهش، اگرچه از نظر آماری میزان هدایت هیدرولیکی اشباع خاک اندازهگیری شده با روشهای آزمایشگاهی و میدانی تفاوت معنیدار نشان داده و نفوذ اندازهگیری شده در کاربریهای مختلف تفاوت معنیداری نشان نداد اما به طور کلی با توجه به زیاد بودن ضریب تغییرات نفوذ اندازهگیری شده با روشهای میدانی و آزمایشگاهی و در کاربریهای مختلف این منطقه، نگاه صرف به معنیداری و مسائل آماری نمی تواند درست باشد و تعمیم آنها منطقی به نظر نمی-رسد. بنابراین پیشنهاد میشود نتایج این پژوهش با احتیاط بیشتری مورد استفاده پژوهشگران خاک و سایر علوم مرتبط قرار گیرد.
Keywords