Metaphysics (May 2018)
کلیت احکام استتیکی در اندیشهی بومگارتن
Abstract
بومگارتن مدعی است که زیباشناسی، یک علم یا شاخهای از فلسفه است. بدون شک علمبودن مستلزم لوازمی چون تمایز از سایر حوزهها، بهرهمندی از قانونمندی ویژه، حاکمیت اصول و ادعای کلیت است. به عبارت دیگر، بومگارتن باید برای معرفی زیباشناسی بهعنوان علم، نخست خصوصیات منحصربهفرد این حوزه و تبعیتِ آن از قوانین خاص را توضیح دهد تا بدین وسیله آن را از سایر شاخهها و حوزهها متمایز کند. اشاره به اصول بنیادی این شاخه، از این حیث مهم است که سبب ادعای کلیت برای احکامِ آن میشود. نوشتار حاضر تلاش میکند تا به آرمان بومگارتن (تأسیس زیباشناسی) بپردازد و به این سؤال پاسخ دهد که او چگونه این شاخۀ جدید را از سایر حوزههای فلسفه متمایز میکند و چگونه در صدد توجیه و تبیین کلیت احکام زیباشناختی برمیآید؟ بومگارتن با مرتبطکردن انحصاری زیباشناسی با ادراک حسی و تبیین خصوصیت اصلی این نوع ادراک، یعنی «وضوح توسیعی»، موفق به متمایزکردن زیباشناسی میشود. او با معرفی تجربۀ زیباشناختی بهعنوان نوعی تجربۀ شبیه به شناخت و همچنین معرفی اصول عام، در صدد توجیه کلیت احکام زیباشناختی است. متأسفانه توسل به اصول عام که تنها از طریق تجربه و اصول کلی روانشناسی به دست میآیند، نمیتواند کلیت احکام زیباشناختی را تبیین کند؛ زیرا تنها دستاورد این اصول نوعی تعمیم تجربی و روانشناختی است و نه کلیت منطقی.
Keywords