مدیریت و برنامهریزی در نظامهای آموزشی (Mar 2024)
واکاوی نشانگان رهبری تعلیم و تربیتمحور در مدارس ابتدایی
Abstract
هدف: رهبر مدرسه یک متغیر نیازمند تغییر در جهت بهبود نظام آموزشی شناخته میشود؛ لذا هدف کلی این پژوهش، شناسایی نشانگان الگوی رهبری تعلیم و تربیتمحور بهعنوان یک سبک نوظهور رهبری، در مدارس ابتدایی شهر سنندج بود. رهبری تعلیم و تربیتمحور میتواند یادگیرندگان را قادر سازد که «بهجای جذب بازنماییهایِ از پیش تصور شدة دیگران، بازنماییهای خود را از دانش طراحی کنند..مواد و روشها: پژوهش حاضر، از حیث هدف، کاربردی و توسعهای و از نظر رویکرد کیفی بوده که با راهبرد پدیدارشناسی توصیفی به اجرا درآمد. مشارکتکنندگان پژوهش شامل 18 نفر از مدیران مدارس ابتدایی شهر سنندج بودهاند که بهصورت هدفمند و با استفاده از تکنیک نمونهگیری ملاکمحور انتخاب شده و دیدگاهها و تجارب آنان با بهرهگیری از پروتکل مصاحبة سهمرحلهای پدیدارشناسانه بهصورت جداگانه و در فاصله زمانی سه هفته بهصورت ذیل استفاده شد.: 1-مصاحبۀ اوّل تمرکز بر تاریخ زندگی مشارکتکننده داشت و سبب تثبیت زمینۀ تجربه شرکتکننده میشد. 2- در مصاحبه دوم، تمرکز بر جزئیات تجربیات مشارکتکننده بود که از مشارکتکننده میخواست تا جزئیات تجارب زیسته مرتبط با حوزه موضوع را در درون زمینهای که اتفاق افتاده بازسازی نمایند. 3- در مصاحبه آخر تمرکز پژوهشگر بر تفکر درباره معنای تجربهها بود. دادهها با با استفاده از روش شبکۀ مضامین آترید-استرلینگ و با کمک نرمافزار مکس. کیو. دی. ای مورد تحلیل قرار گرفت. در نهایت، 42 مضمون پایه، 18 مضمون سازماندهنده و در نهایت 8 مضمون فراگیر احصا گردید. چهار مضمون «غنابخشی به هنر تدریس، توسعه/ استقلال حرفهای معلمان، رویکرد سازندهگرایانه به یادگیری و مداخلۀ والدین در آموزش فرزندان» بهعنوان نشانگان رهبر تعلیم و تربیت محور استخراج شدند. همچنین چهار ویژگی «مشارکتجو، کنشگر عدالت اجتماعی و فرصتهای برابر، ارزشگذار به خردهفرهنگها و رهبر رهبران» بهعنوان ویژگیهای منحصربهفرد یک رهبر تعلیم و تربیت محور شناسایی شدند.بحث و نتیجهگیری: دادهها حاوی دلالتهای ضمنی بودند: نخست اینکه: پیادهسازی این سبک از رهبری در مدارس بهشدت نیازمند تغییرات عمده در انگارههای ذهنی اعضای اجتماع مدرسه است. از جمله؛ تغییر انگاره ایفای نقشهای ثابت به انعطافپذیر، تغییر انگاره مدیریت به رهبری، تغییر انگاره بوروکراسی به تخصصگرایی، تغییر انگاره از یاددهیمحور به یادگیریمحور، تغییر انگاره مشارکت والدین به مداخله والدین و تغییر انگاره انتقال دانش به ساخت دانش در دانشآموزان. دوم، نتایج پژوهش بر محیط یادگیری ترکیبی تأکید داشت چرا که امروزه دانشآموزان نیازمند تجهیز به مهارتها و فناوریهای روز هستند. در راستای پیادهسازی این رویکرد یادگیری، علاوه بر تجهیز محیط با امکانات و منابع مختلف، آموزشهای ضمن خدمتی را نیز برای معلمان در نظر گرفته بودند تا بتوانند آنها را با تواناییهای مورد نیاز در استفاده از این رویکرد آشنا سازند. نهایتاً اینکه، ضرورت دارد فرایند یاددهی-یادگیری فراتر از موقعیت ساده آن در مدارس درک شود و رهبران باید سعی کنند تا از رویکردها و مدلهای ثابت و غیراثربخش استفاده نکنند بلکه به دنبال پیوند میان نتایج آموزشی مدارس خود با واقعیتهای اجتماعی و نیازهای دانشآموزان و جامعه باشند و در راستای پر کردن خلأهای آموزشی تلاش نمایند. رهبری تعلیم و تربیتمحور را میتوان با سه راهبرد در مدارس ابتدایی ایجاد و توسعه داد؛ 1- انتخاب مدیرانی که ویژگیهای منحصربهفرد رهبر تعلیم و تربیتمحور یعنی رهبر رهبران، مشارکتجو، ارزشگذار به خردهفرهنگها و کنشگر عدالت اجتماعی و فرصتهای برابر را دارا باشند. 2- انتخاب مدیرانی که بتوانند سازوکارهای رهبر تعلیم و تربیتمحور یعنی غنابخشی به هنر تدریس، توسعه و استقلال حرفهای معلمان، اتخاذ رویکرد سازندهگرایانه به یادگیری و بسترسازی برای دخالت والدین در آموزش فرزندان را اجرایی نمایند. 3- تغییر انگارههای ذهنی اعضای جامعة مدرسه که شامل تغییر انگاره مدیران از ایفای نقشهای ثابت به نقشهای انعطافپذیر، تغییر انگاره مدیران از مدیریت به رهبری، تغییر انگاره مدیران از بوروکراسی به تخصصگرایی، تغییر انگاره معلمان از یاددهیمحور بودن به یادگیریمحور شدن، تغییر انگاره والدین از مشارکت کردن به مداخله در امور آموزشی فرزندانشان در مدرسه و تغییر انگاره دانشآموزان از انتقال دانش به ساخت دانش است.
Keywords