Āmūzish va Yādgīrī (May 2015)
مدلیابی روابط بین باورهای هوشی، معرفتشناختی و انگیزشی با راهبردهای یادگیری خودتنظیمی دانشجویان دانشگاه پیامنور
Abstract
هدف پژوهش حاضر، بررسی روابط بین متغیرهای باورهای هوشی، باورهای معرفتشناختی و باورهای انگیزشی با یکدیگر و نیز نقش آنها بر راهبردهای یادگیری خودتنظیمی (راهبردهای شناختی و فراشناختی) دانشجویان دانشگاه پیامنور در قالب مدل علّی و بهروش تحلیل مسیر است. به منظور آزمون فرضیهها، نمونهای شامل 600 نفر دانشجو از مراکز مختلف دانشگاه پیامنور با استفاده از روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای و روش نمونهگیری طبقهای به طور تصادفی انتخاب و به پرسشنامه خودگزارشی متشکّل از مقیاسهای باورهای معرفتشناختی (شومر، 1993)، خودکارآمدی تحصیلی و راهبردهای یادگیری خودتنظیمی (پینتریچ و دی گروت، 1990)، باورهای هوشی (عبدالفتاح و یتس، 2006) و اهداف پیشرفت (میدلتون و میگلی، 1997) پاسخ دادند. یافتهها حاکی از آن است که مدل عِلّی مفروض پس از اصلاح از برازش مناسبی برخوردار بوده و متغیرهای پژوهش در مجموع 29 و 35 درصد از کل واریانس راهبردهای شناختی و فراشناختی را تبیین نمودند. به طور کلی، نتایج نشان داد که باورهای هوشی علاوه بر تأثیر مستقیم، به واسطه باورهای معرفتشناختی، اهداف پیشرفت و خودکارآمدی تحصیلی بر راهبردهای یادگیری خودتنظیمی دانشجویان تأثیر غیر مستقیم نیز دارند. همچنین یافتهها نشان داد که باورهای هوشی دانشجویان به ویژه باورهای هوشی افزایشی میتوانند با میانجیگری باورهای معرفتشناختی، اهداف پیشرفت و خودکارآمدی تحصیلی بر راهبردهای یادگیری خودتنظیمی فراگیران و نهایتاً عملکرد تحصیلی آنها مؤثر باشند. لذا، ضروری است که زمینة لازم جهت ارتقاء این باورها از طریق غنیتر کردن محیط زندگی و محیط یادگیری و آموزش فراهم گردد.