مدیریت و برنامه‌ریزی در نظام‌های آموزشی (Sep 2021)

جایگاه مشارکت و ابعاد آن در آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران با توجه به اسناد فرادست

  • رقیه فاضل,
  • بهروز مهرام,
  • رضوان حسینقلی زاده,
  • محسن نوغانی دخت بهمنی

DOI
https://doi.org/10.52547/MPES.14.2.13
Journal volume & issue
Vol. 14, no. 2
pp. 13 – 46

Abstract

Read online

هدف: هدف پژوهش، تبیین جایگاه مشارکت در اسناد فرادست و بررسی تطابق این اسناد حول موضوع مشارکت در آموزش و پرورش بود. عدم هماهنگی برنامه‌های آموزش و پرورش در موضوع مشارکت و تغییر مداوم آن‌ ها، می‌تواند ریشه در تفسیرپذیری یا سکوت اسناد فرادست در آموزش و پرورش باشد. بر این اساس مطالعه و تحلیل اسناد فرادست نظام آموزشی –به‌عنوان منبع اصلی و جهت‌دهنده به تصمیم‌گیری‌های آموزشی- می‌تواند باعث شناخت و تبیین جایگاه مشارکت، عوامل سهیم و مؤثر در آموزش و پرورش شود و چگونگی انسجام سازواری جهت‌گیری اسناد را حول این مفهوم فراهم آورد.مواد و روش‌ها: پژوهش از نظر هدف کاربردی، رویکرد پژوهش کیفی، روش پژوهش، تحلیل اسناد و تکنیک مورد استفاده برای تحلیل داده‌های جمع‌آوری شده، تحلیل مضمون بود. جامعه پژوهش، اسناد فرادست نظام آموزشی بود و نمونه‌گیری به صورت تمام شمار انجام شد. اسناد مورد بررسی شامل قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، سیاست‌های کلی تحول آموزش و پرورش، مبانی نظری سند تحول آموزش و پرورش (فلسفه تربیت، فلسفه تربیت رسمی و عمومی، رهنامه)، سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، برنامه درسی ملی، نقشه جامع علمی کشور و قانون برنامه ششم توسعه بود.بحث و نتیجه‌گیری: یافته‌ها نشان داد که جایگاه مشارکت در هفت مقوله؛ مبانی، اصول، ضرورت، سیاست‌های سوق‌دهنده، الزامات، عرصه‌ها و عوامل و مدل‌های مشارکت قابل دسته‌بندی است. تعارض نظری، ابهام و عدم صراحت، سکوت در برخی ابعاد و غلبه نگاه تک بعدی در مشارکت، سیاست‌های بدون پشتیبان در زمینه مشارکت و عدم امتداد سیاست‌های کلی در دیگر اسناد؛ باعث عدم انسجام و از دست رفتن جامعیت اسناد آموزش و پرورش در موضوع مشارکت شده است و بازنگری در برخی اسناد هم‌چون سند تحول بنیادین و مبانی نظری آن را ضروری می‌سازد.در بحث از اصول حاکم بر مشارکت؛ گزاره‌های متضادی در اسناد فرادست مشاهده می‌شود که قابل جمع با یکدیگر نیستند. اصل تحلیل هزینه منفعت با اصل تقدم مصالح تربیتی در سیاست‌ها مطابقت نداشته و در بسیاری از مصادیق به تضاد منجر می‌شود. اگر چه در مبانی نظری بر ابعاد مختلف مشارکت تأکید شده است، اما به میزانی که جایگاه اسناد از سطح کلان دور شده و به عرصه عملی و اجرا نزدیک‌تر می‌شود، بعد اقتصادی مشارکت غلبه پیدا کرده و دیگر ابعاد مشارکت تحت‌الشعاع بعد اقتصادی مشارکت قرار می‌گیرند. عدم تبیین شفاف مشارکت در دیگر ابعاد مثل بعد حرفه‌ای و تخصصی، والدین یا شوراها و در مقابل در دسترس بودن الگوهای شفاف از تجارب جهانی برای مشارکت در بخش اقتصادی و تقلید از آن‌ها باعث غلبه نگاه تک بعدی به مشارکت شده است و جامعیت اسناد را در موضوع مشارکت به خطر انداخته است. به نظر می‌آید اسناد فرادست باید میان بخش‌های حاکمیتی و غیرقابل واگذاری و بخش‌های تصدی‌گرایانه و قابل واگذاری مرزی تعریف نمایند. اما ابهام نظری و سردرگمی موضع اسناد در تقسیم عینی این وظایف مشهود است. اصلی‌ترین مشکل که جایگاه مشارکت را در اسناد فرادستی آموزش و پرورش متزلزل ساخته است، نداشتن الگویی بومی برای مشارکت و در عین حال استفاده گزاره‌ای و جسته و گریخته از مدل‌های لیبرال مشارکت در آموزش و پرورش است. این مسأله ما را به سوی بازنگری در مدل‌های مشارکت و تدوین الگویی بومی برای مشارکت رهنمون می‌کند. بدون در دست داشتن الگویی بومی و مبتنی بر مبانی دینی برای مشارکت، احتمال تأثیر گرفتن از الگوهای لیبرال بسیار بالا خواهد بود و این الگوها ما را به آرمان عدالت اسلامی نخواهند رساند.

Keywords