Journal of Philosophical Investigations (Jan 2021)
تأملی در «فایده و ضرورت» معرفتشناختی بحثهای «منشأ تصورات و مفاهیم»
Abstract
در دوره هیوم و بعد از آن، بهواسطه برخی از آراء و دیدگاههای او این انگاره در ذهن و فکر برخی از اندیشمندان شکل گرفته است که تبیین نحوه پیدایش تصورات و مفاهیم یک راه و بلکه تنها راه برای احراز اعتبار معرفتشناختی (واقعنمایی) آنهاست؛ بدین معنا که «اگر نتوانیم نحوه پیدایش یک مفهوم را تبیین نماییم، آن مفهوم فاقدِ اعتبار معرفتشناختی خواهد بود». با پذیرش این انگاره، سرنوشت مسائل بسیار مهمی همچون امکان علم و امکان مابعدالطبیعه به بحث «منشأ تصورات و مفاهیم» گره میخورد و بدین ترتیب این بحث شأن و جایگاه فوقالعادهای پیدا میکند. ردّ پای این انگاره در فلسفه اسلامی معاصر نیز، کم یا بیش، قابلمشاهده است. من در مقاله پیش رو این انگاره را به چالش کشیده و کوشیدهام با اقامه استدلالهایی نشان دهم؛ تضمین اعتبار معرفتشناختی و واقعنمایی یک تصور یا مفهوم، بیش و پیش از هر چیزی در خودِ آن تصور یا مفهوم نهفته است که در تطبیق آن با واقعیت آشکار میشود و بر همین اساس تبیین نحوه پیدایش تصورات و مفاهیم اولاً تنها راه، ثانیاً بهترین و کوتاهترین راه برای احراز اعتبار معرفتشناختی و واقعنمایی آنها نیست و دشواریهای قابلتوجهی در بطن خود دارد. اگر این ادعا صحیح باشد، آنگاه نتایج بسیار مهمی بر آن مترتب خواهد شد. از جمله؛ 1) گره زدن سرنوشت علم و مابعدالطبیعه به بحث درباره منشأ تصورات و مفاهیم امری نادرست و یک اشتباه معرفتی-تاریخی است و بنابراین 2) بحث درباره منشأ تصورات و مفاهیم، آن فایده و ضرورت معرفتشناختیای را که برخی اندیشمندان برای آن قائل شدهاند، ندارد.
Keywords