زبان و ادب فارسی (Sep 2020)
بررسی تطبیقی«پوچگرایی» در آثار ساموئلبکت و صادق هدایت با تأکید بر رمانهای«مالون میمیردو «بوفکور»
Abstract
«پوچگرایی» تفکری است که ریشه در عوامل مختلفی مانند فقر آرمان، مادهگرایی، نداشتن هدف، مرگاندیشی، شکستها و... دارد که در ادوار مختلف به بحرانهای عمیقی در زندگی بشر منجر شده است. برخی «پوچگرایی» و «نیهیلیسم» را دو مقولۀ نزدیکبههم و حتی یکسان میدانند؛ ولی واقعیت این است که این دو ازلحاظ معنایی، تفاوتهایی با هم دارند؛ در نظر یک انسان پوچگرا، ارزشها و هدفها سقوط میکنند؛ اما در نیهیلیسم اساساً ارزش یا هدفی وجود ندارد. در میان نویسندگان معاصر افرادی همچون صادق هدایت نویسندۀ روشنفکر ایرانی و ساموئل بکت نویسنده و نمایشنامهنویس ایرلندی که بهحق او را «پدرخواندۀ پوچی» نامیدهاند، پیامآوران فلسفۀ پوچی هستند. هدف نویسندگان در این مقاله، بررسی تطبیقی «پوچگرایی» در آثار مشهور این دو نویسندۀ بزرگ با تأکید بر دو اثر معروف آنها به نامهای «مالون میمیرد» و «بوف کور» است. نوع پژوهش حاضر، توصیفی_تحلیلی و شیوۀ گردآوری اطلاعات، کتابخانهای و فیشبرداری از کتابهای دو نویسنده و بررسی محتوای آثارشان است. مطالب جمعآوریشدۀ موردتحلیل نشان میدهد که این دو نویسنده ازلحاظ فکری علاوه بر شباهتهای زیاد فکری، تفاوتهایی نیز با هم دارند؛ هر دو به تأثیر از مکتب سورئالیستی، محاکات را از عالم بیرون به عالم درون برده و با استفاده از افکار و خیالات خود، جهان را پوچ و یأسآلود نشان میدهند، با این تفاوت که عقاید و نظریات بکت در این داستان بیشتر به «پوچگرایی فلسفی» و عقاید هدایت به آراء و نظریات «نیهیلیستها» نزدیک است.
Keywords