Journal of Philosophical Investigations (Feb 2015)
نسبت شهود و هوش در فلسفهی برگسون
Abstract
یکی از نقاط ابهامبرانگیز در فلسفهی برگسون، نسبت میان هوش و شهود به عنوان دو منبع معرفتی انسان است. برگسون به دلیل تلقی خاص خود از جهان به عنوان امری پویا و سیال به دنبال روش معتبری برای دستیابی به شناخت صحیح و خطاناپذیر است. در این مورد وی با در نظر گرفتن دیرند(استمرار) به عنوان حقیقت زمان نهتنها شهود را برای کسب دانش کارآمد میداند، بلکه آن را تنها روش حقیقی دستیابی به معرفت صحیح قلمداد مینماید و روشهای دیگر را غیرقابل اطمینان میداند. در این جستار ضمن بررسی عناصر شناختی فلسفهی برگسون در پرتو دیگر اجزای نظام وی به بررسی ماهیت، کارکرد و عمل متقابل شهود و عقل(که برگسون از آن به هوش تعبیر میکند) خواهیم پرداخت و روشن خواهیم نمود که با وجود ارجحیت بیچون و چرای شهود بر هوش، این دو نحوهی شناخت، در نگاه نخست در دو ساحت گوناگون کاربردهای متفاوتی دارند، اما با نظری دقیقتر در خواهیم یافت که ترکیب هوش و شهود و عمل متقابل و تکاملی آنها انسان را به معرفت مطابق با واقع خواهد رساند.