Recherches en Langue et Littérature Françaises (Sep 2019)
زیباییشناسی تضادگویی در نمایشنامههای آوازهخوان طاس و درس از اوژن یونسکو
Abstract
تئاتر اوژن یونسکو نزد منتقدین ادبیات نمایشی معاصر فرانسهزبان به «بوطیقایی تقابلگویی» شهره گشته است. یونسکو در رأس جریان فلسفی-ادبی معروف به تئاتر نو، در آثار نوگرا و بیبدیل خود قوانین نمایشنامهنویسی سنتی را سخت زیر سؤال برد، اصولی که چندان ترجمان وضع و حال انسان معاصر نبود. در واقع، متأثر از وقایع تکاندهنده دهۀ چهل سدۀ بیستم میلادی که منجر به از دست دادن ارزشهای کهن معنوی-اجتماعی-اخلاقی گردید، بشریت فردای جنگ خانمانسوز دوم جهانی به شدت احساس یأس و پوچی میکند. این است دغدغۀ بزرگ نمایشنامهنویسان دهۀ پنجاه قرن بیستم، به ویژه یونسکو که سعی در ارائۀ تعریفی تازه از جهان و هستی و بشر دارند. آنچه در تئاتر پوچگرا و ساختارشکن یونسکو بیش از هرچیز توجه خواننده– تماشاچی را به خود جلب میکند، نفی زبانشناختی «نه» و روحیۀ تقابلگویی بوده که در کلام شخصیتها رخنهکرده و هرگونه تلاش در برقراری ارتباط بین آنها را عملاً در نطفه خفه و به بنبست میکشاند. بهاعتقاد یونسکو، در اصل پوچی، روزمرگی و ابتذال زبان است که باعث بیمیلی افراد به تعامل کلامی در معنای واقعی آن شده و در نهایت به تراژدی زبان میانجامد. در این مجال اندک سعی در فهم و تحلیل مضمون فلسفی- زبانشناختی تضاداندیشی از ورای کلام (ضد)شخصیتهای یونسکو در دو نمایشنامۀ شهیر آوازهخوان طاس و درس (1950) خواهیم داشت.